قاصدک هان ،چه خبر آوردی؟
از کجا ، وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی،اما
گرد بام ودر من
بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری-باری،
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند....
خیلی چون توی این روز هرلباسی رو که دوست داری می پوشی
با ترس آشنا میشی ...
ترست از بین می ره....
مثل خودم که از دراکولا می ترسیدم وقتی دیدم که زیر این لباس بابام دیگه نترسیدم
آره تمساحه همش از کدو تنبل بود
قربونت برم مهربوني از خودتونه گل قشنگم....قابل شما رو نداشت.
ببخشيد اگه كوتاهي ميكنم...ميدونم بايد بيشتر به بچه هاي تالار رسيدگي كنم اما شرمنده فرصتم خيلي كم و سعادتم از اون كمتره...اميدوارم فقط حمل بر بي اعتنايي نشه...واقعا همتون رو دوست دارم و باعث افتخاره كه كنارتون باشم...و كنارم باشيد. [IMG]
I've been so wrapped up in my warm cocoon
Something's happenin', things are changin' soon
I'm pushin’ that edge, feeling the crack,
But once I get out, there's no turning back
Watching the butterflies go towards the sun
I wonder what I will become