ااولا معذرت میخوام اگه جسارت کردم و شعرتو تغییر دادم
دوما اگه مشکلی داشت یا خوشت نیومد به بزرگواری خودت ببخش,توانم در همین حد بود
این شکلی شد:
.
از چه رفتی؟برنمیگردی چرا
لحظه ای بنشین کنارم آشنا
رفته است این عمر ما در پای دوست
هرچه خواهم شادی فردای اوست
گر دو روزی هم نبودم کام تو
درد من افزون مکن جانا,مرو
اینهمه روز از پی هم میرود
هچر تو زجر دمادم می دهد
جام اندوه فراقت را عزیز
بیش از این بر کام تلخ ما مریز
خانه ام ویرانه کردی بس نبود؟
ما ز خود بیگانه کردی بس نبود؟
پس که گوید بی قراری های ما
از غم هجران شده این حال ما
گرچه باری شکوه اینسان کرده ام
نام تو حک بر دل و جان کرده ام
من که مجنون تو ام لیلای من
اینچنین آتش به جان من مزن.