مینو یادش بخیر یک دوستی داشتم اسمش زهرا بود انقدر این دختر بی نمک بود که حد نداشت همش راه به راه میگفت:1روز یک گربه میاد3 تا سگ را میزنه بهش میگن ای بابا تو چطوری تونستی اینا را بزنی گفت:من پلنگم اعتیاد منو به این روز انداخته.نمیدونستم بخندم یا خود زنی کنم از بس که الکی لبخند میزدم بهش فکام درد میگرفت والا..