MEMOL...
پسندها
3,736

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام گلم..وای این عکسای خوشگلو از کجا میاری؟
    این شعرای قشنگ رو خودت میگی؟واقعا زیباست:gol::gol:
    ای نوح

    به طوفان نیازی نیست ...

    ما آنقدر کوچک شده ایم

    که در فنجانهای خالی هم

    غرق می شویم !!!
    ممنون ممول جان
    همیشه باید شرمنده شما باشم
    خیلی زیبا و به جا بود
    سلام عزیز دل
    شب بخیر
    ممنونم
    باز هم مثل همیشه زیبااااااااااااااااااااااااااا
    سلام.بازم ممنون.اگه افتخار میفرمایی سر کار خانوم مرضیه خانوم خوشگل و ناز به تاپیک های ما هم در تالار عکس نگای بیندازید عسل.شب خوش
    سلاام
    خوبی ؟

    این شعراتون رو خودتون میگین یا از شخص خاصی هستش ؟ اگه کتابه بهم معرفی کنین و اگه از خودتونه، بهتون تبریک میگم
    salam

    خوبی اّجی خوشگله خودم
    مواظب آبجیم هستی دیگه
    اونور دعوا نکنی ها باز دوباره
    نمیخوام آبجیم باز بن بشه
    من تمامي‌ مُرده‌گان بودم:
    مُرده‌ی پرنده‌گاني که مي‌خوانند
    و خاموش‌اند،
    مُرده‌ی زيباترين ِ جانوران
    بر خاک و در آب،
    مُرده‌ی آدميان
    از بد و خوب.


    من آن‌جا بودم
    در گذشته
    بي‌سرود. ــ
    با من رازی نبود
    نه تبسمي
    نه حسرتي.


    به‌مهر
    مرا
    بي‌گاه
    در خواب ديدی

    و با تو
    بيدار شدم.
    سر ِ دوراهي
    يه قلعه بود

    يه خشت از مهتاب و
    يه خشت از سنگ


    سر ِ دوراهي
    يه قلعه بود

    يه خشت از شادی و
    يه خشت از جنگ





    سر ِ دوراهي
    يه قلعه بود

    دو خشت از اشک و
    دو خشت از خنده


    سر ِ دوراهي
    يه قلعه بود

    سه خشت از شغال و
    يه خشت از پرنده.
    سلام؛ می خوام فالی رو که دیشب گرفتم برات بنویسم

    روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
    خرمن سوختگان را همه گو باد ببر

    ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
    گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر

    زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات
    ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر

    سینه گو شعله ی آتشکده ی فارس بکش
    دیده گو آب رخ دجله ی بغداد ببر

    دولت پیر مغان باد که باقی سهل است
    دیگری گو برو و نام من از یاد ببر

    سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
    مزد اگر می طلبی طاعت استاد ببر

    روز مرگم نفسی وعده ی دیدار بده
    وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر

    دوش می گفت به مژگان درازت بکشم
    یارب از خاطرش اندیشه ی بیداد ببر

    حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار
    برو از درگهش این ناله و فریاد ببر

    نظرت چیه؟
    بیشتر مردم به پشت شیشه خودرو هایشان این برچسب را می زنند:
    " امروز، اولین روز از بقیه زندگی من است."
    من ترجیح می دهم اینگونه تصور کنم:
    " امروز، آخرین روز زندگی من است و می خواهم طوری زندگی کنم که انگار دیگر هیچ فرصتی ندارم. "
    وین دایر
    سلام!!:heart::gol:
    خیلی قشنگ هست متن هایی که می فرستی ،هر چی بگم کم گفتم!
    مطلب خوب نداشتم بفرستم به محض گیر آوردن میفرستم(هر چند مثل مال تو نیست)


    باز كن پنجره را
    تو اگر بازكني پنجره را
    من نشان خواهم داد
    به تو زيبايي را
    بگذاز از زيور و آراستگي
    من تو را با خود تا خانه ي خود خواهم برد
    كه در آن شكوت پيراستگي
    چه صفايي دارد
    آري از سادگيش
    چون تراويدن مهتاب به شب
    مهر از آن مي بارد

    فوق العاده زیبا بود

    برسنگ قبر من بنويسيد:
    خسته بود، اهل زمين نبود، نمازش شكسته بود
    برسنگ قبر من بنويسيد :
    شيشه بود، تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد:
    پاك بود چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد:
    اين درخت عمري براي هر تيشه و تبر دسته بود
    بر سنگ قبر من بنويسيد:
    كل عمر پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود.

    [IMG]
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا