شاید امروز بهانه ایست برای بودن من
یا نه شاید فرصتی است برای نبودنم
نمیدانم هستم یا نه
شبها از پی هم میگذرند
روزها میایند و میروند
پس من کجای این رفت و آمدهای بی دلیلم
جای من کجاست
درون قلب تو آیا
نه دل تو نه جای من است
نه میخواهد که راهی بر من باز کند
دست تقدیر است که نمیگذارد
کاش میتوانستم دستان تقدیر را میگرفتم
آنوقت با حرارت وجودم وادارش میکردم
آنچه کند که من میخواهم
آنوقت نقش ما در زندگی و بودنمان چقدر
پررنگ میشد