-
باور کن تقصیر من نبود
با من از ريزش باران بهار
با من از رويش گلهاي قشنگ
با من از باغ بگو
با من از سبزترين فصل نجيب
با من از سرخ ترين غنچه عشق
با من از دشت بگو
با من اي چشم تو ناز
با من اي دست تو گرم
با من از چلچله ها
با من از صبح اميد
با من از عشق بگو.
من رفتم بیرون یه چند دقه‌ای
جواب دادم که .. [تعجب]
نوشته بودم گریه میکنم برای ....
ولی نفهمیدم برا چی گریه کنم
سلام.
بازم يه شعر زيبا،محشره.
كم كم دارم از دوستي با شما به خودم مي بالم.
راهی دراز در پیش است تا در دوردست ها..
دیگر شاهد صحنه تکرار گذر ماشین ها و ساختمانهای بیروح نباشم..
شاید روزی تو این قاب خسته کننده پنجره اتاقم را بشکنی
و نقشی نو به یمن آمدنت از میان افق غلیظ و سرب آلود برآن رسم کنی...
I cry
cry for ...
حالا جدی جدی برا چی ؟
سلام....آباجی گلم........خوبی
اینجا هم سر بزن لطفا
زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود
زندگی جذبه دستی است که می چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است
زندگی بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است
زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد
زندگی سوت قطاری است که درخواب پلی می پیچد
مبادا که از ما ملولیده باشی
حدیث حسودان قبولیده باشی
چو درس محبت نخواندی چه سود ار
فروعیده باشی اصولیده باشی
برو طرزیا! زلف خوبان به چنگ‌ات
زمانی بیافتد که پولیده باشی»
اگه مایل باشید دوست دارم بیشتر با افکار و نظراتتون اشنا شم
سلام .
واقعا به داشتن دوستانی چون شما افتخار میکنم .
حدود 1 ماهی گرفتار بودم و از اینکه نتونستم پیام هاتون رو پاسخ بدم معذرت میخوام .
براتون بهترین ارزوها رو دارم .
چقدر جالبه كه من و تو هم حسيم..
متن ديروزم دست نوشته ي خودم بود...
متن ديروزم دل نوشته ي خودم بود..
متن ديروزم تمام زندگي من بود...
سلام مرضیه جان
ممنون بابت پیام های قشنگ و زیبات
راستی روزت هم مبارک باشه
موفق و مؤید باشی...
رفتی؟
خوب بخوابی و خوابای شیرین ببینی
سلاام
قربووونه مامانم برم
آخرش یه مامانی پیدا کردم
آخ جووووووون
خوب ببخشین
دیدم
ببخشیییییییییین
من فکر کردم میگی پیام گذاشته بودی ولی الان نیستش
خوب زودتر میگفتی
سلااام
خوبی ؟
پیام ؟ نه بخدا
داشتم میگفتم چرا جوابم رو نداده
در پاکتی درگشوده
برایت مشتی سلام و بوسه فرستادم
با اندکی هوای نیالوده
و چن قطعه عکس نان برای تبرک
که پشتشان نوشته ام
ایا دوباره می بینمت ؟
ایا هنوز
وقتی که می دوم
دلت هوای شانه های مرا دارد ؟
ایا هنوز بر این عقیده ای که
دو دو تا مساوی چار است ؟
و هیچ قصد توبه نداری ؟
ناچارم برایت دعا کنم
از فرط عشق بمیری
چرا جواب نامه های قصیده ام
سپید می رسند ؟
می توانستی تکه ای تبسم مسیحایی
روی کاغذت بچسبانی
می توانستی لااقل بهانه بنویسی
ببین عزیز ترینم
به هر حال بازی تمام شده دیگر
حالا تو در محاصره ی رؤیاهای منی
می توانی از پشت خاکریز خط مقدم
بلند شوی و دست سوگند روی سینه بگذاری
و پرچمی سپید روی خاک بکاری
و هفت بار بگویی
من قول می دهم
تمام خطوط مرزی جغرافیای ذهنم را
با هفت آب بشویم
سلام دخملی
روزت مبارک
دوست دارم[IMG]
ممنون.مرسی مرسی مرسی -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
