mehryas
پسندها
931

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دوتا امتحان دارم فردا داشتم میخوندم
    امتحاناتت تمومید؟
    سلام داداشی خوبم
    شما خوبی؟
    بدبختی امتحانا
    جز این خبری نیس
    چی بووم؟خدا مر کمک بکه دی شرایط دران.
    چاره نارن ظلم زیاد وشه بیه
    یه کار بکیت.آژانس بیریت ریتو اتوبان اندیمشک چادر هم بوریت ایسه که د شهر نمیتونیت جمع بایی.
    یا باغ شخصی بچو نارن اوچه جمع باییت.؟
    بچو که میترسن جمع بان موم.وا ترسه بنین کنار جمع بان دور هم کسی که کارت دعوت نمیفرسنه
    وا انقلاب بکن د آسمو که دسی نمیا کمک بکه!درسه؟
    د چی میترسن؟البته اوچه زیاد فضا ناریت همه هم آشنا هیسن.
    بیایت تهران
    سلام سالار
    خوت چطوری؟
    شنفتمه ها قرار بنییت خیلی خوه هرچن مه نیسم.
    درسیان خو گرمچ کو بکو
    به امید دیدار
    پس از آفرینش آدم

    خدا گفت به او: نازنینم آدم،

    با تو رازی دارم ، اندکی پیشتر آی.

    آدم آرام و نجیب آمد پیش

    زیر چشمی به خدا می نگریست

    محو لبخند غم آلود خدا

    دلش انگار گریست.

    "نازنینم آدم

    ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید )

    یاد من باش که بس تنهایم"

    بغض آدم ترکید ،گونه هایش لرزید،

    و به خدا گفت:

    من به اندازه ی...

    من به اندازه ی گلهای بهشت ... نه...

    به اندازه عرش... نه... نه

    من به اندازه ی تنهاییت ای هستی من

    دوستدارت هستم.

    آدم کوله اش را برداشت.

    خسته و سخت قدم بر می داشت،

    راهی ظلمت پر شور زمین.

    طفلکی بنده غمگین ، آدم

    در میان لحظه ی جانکاه هبوط ،

    زیر لبهای خدا باز شنید که گفت:

    نازنینم آدم، نه به اندازه ی تنهایی من

    نه به اندازه ی عرش،

    نه به اندازه ی گلهای بهشت

    که به اندازه یک دانه گندم فقط یادم باش.

    نازنینم آدم، نبری از یادم!
    سلام منی زمیی کشاورزی خرییه ها میزنیوش مهندس کشاورزی نمیری بیکاریم؟
    اگه بتونی فقط یه نفرو نجات بدی کدومو نجات میدی؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا