یکم آسودگی، یکم خیال راحت...یکم آرامش رو برا همین میخوام..خسته شدم از چرخیدن دور سر خودم ... می دونین؟ گاهی دوس دارم بخوابم وقتی پا میشم بیدار شده باشم...البته اگه واقعا حسم درسته و خوابم..
گاهی وسط همین چرخیدنا به رسیدن فکر می کنم..که نمی شه با چرخیدن رسید...می ایستم و بعد فکر می کنم شایدم رسیدنی در کار نیست و من دچار یه جور اختلال روانی شدم
تنها راهی که برام مونده که از چرخیدن ها و ایستادن ها رها بشم، حرکته...یا میرسم یا می فهمم که نخواهم رسید...به هر حال مقدماتش رو دارم آماده می کنم (امیدوام تو مقدمش هم سالها گیر نیفتم :دی)
امیدوارم برسونید،اونم سالمِ سالم..