massom11111
پسندها
1,510

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • [IMG]هان؟!داد؟!؟!من هرگز چنین کاری نمیکنم..یه خرده رو حاجی حساسم...بعد برای همین یه خرده صدام میره بالا!!اینا!!ولی داد نبود!!داد نبود!!!اون جوری نگام نکن!!

    میگم ملودی چی میگه؟؟شوهر داشتی؟؟چند تا؟! :w07: (درگوشی بگو من به کسی نمیگم)
    خودتو به اون راه نزن!!
    من ازت مدرك دارم...يادته اون شناسنامه هه كه آوردي جاي شناسنامه ت قالب كردي؟!!هي مي گفتي معلوم شد بزرگتري....يادته!؟!؟
    خجالت بکش!!یه چیزی هم بدهکار شدم؟من حاجی رو اونجوری بغل میکنم که تو بغل میکنی!!بیچاره حاجی کلی سرخ شده بود!!
    بروووووووووووو...برووووووووووووو...تو خودت ختمشي..نمي خواد از من بياموزي!!
    معصوم دوباره اون شناسنامه قلابيتو بيارم؟بيارم در انذار نشون بدم؟آراااااااااااااااااااام
    تو دوباره توهم زدي؟دهه
    دهه دهه!!دیگه چی؟!؟!!؟داشتیم!؟!؟حاجی من رو؟!؟!عمرا حاجی به کسی غیر از من نگاه کنه!!خانه خراب کن نباش!!حالا درسته کسی دیگه شکل حاجی پیدا نمیشه ولی خب شما هم بالاخره یکی میاد بگیرتت!!خیلی هبل نباش!!(هبل فکر کنم کلمه ی یزدیه به معنای خوره حالتی فکر کنم!!مثلا میگن هبل شوهره!!!مثل شما!!)
    [IMG] [IMG] [IMG] معصوم راست میگی!!از این ملودی بعید نیست!!خیلی دنبال شوهر بود!!!!حتمی همون رو گفته که لو نمیده!!!!
    خب حاجی دل آب کردنی هم هست دیگه!راستی خیلی سلام میرسونه برات!!
    معصوووووووووووووووووووووووووم...تو انگار نمي خواي متنبه شي نه؟
    يه برنامه بايد برات بذارم!
    سلام معصوم شیطون خودم.. نه والا!!هی بحث رو عوض میکنه!!البته دیگه برا من فرق نمیکنه!!من که خرم از پل گذشته!حاجی هم سنگین مهرم کرده!!تو اصرار کن که بدونی الان بازار چه جوریاست!!!قربونش برم حاجی از همچ چی برام کم نذاشته!!
    به به ....خواهر معصوم....!!!خوبی گلم؟؟؟حس می کنم چند ساله که ندیدمت...آخه چرا هیشکی الان ON نیست..من معصومو می خوام...
    :دی

    تو چرا نیستی ؟ حالا من کار دارم، شوما چی ؟
    سلااااااااااااااااام مهصووووووووووووووم
    خوووووووووووووبی ؟

    کاری دارم
    چند دقه دیه میاااااااااااااام
    سلام
    سپاس از لطفتون
    آره میبینید که چه بلایی سر پیچم آوردم...
    به سلام خانوم مهنس خودمون. خوبید ؟;)
    ممنون گلم:gol: . آره دلم تنگیده:heart: .حالا که من تن تن میام شما دیردیر میاین به ما سر میزنین:cry: .مثل اینکه سرتون شلوغه آره :w20:؟ راسته شو بگو .:w24: ای کلک:w31:
    آره دیگه من فقط یه معصومی دارم همه که مثل شما نمیشن خوش به حال من:w42:. آره ؟
    خب من چیکار کنم...هی دی سی میشم
    زوده ها.....چرا فردا باید زود پاشی
    جمعه رو استراحت بده خوف
    برو گلکم
    خیییییییییلی خوشحال شدم دیدمت...
    بوووووووووووووووووس
    بابای
    ای خواهر!!نزار شروع کنم که تا صبح طول میکشه..
    یه روز بی خبر یهو دلم شور افتاد رفتم دم حجره ش...دیدم یه خانوم سانتی مانتال برنزه کرده ی هفت قلم آرا ویرا کرده نشسته روبروی حاجیو دل بگیرو قلوه بده....بهش گفتم حاجی این خانم کیه؟؟حاجی هم در کمال پرررویی گفت این زن منه ...صیغه ی منه..خانم خونه از امروز ایشونه...منم همین جور هاج و واج نگاهش میکردم...گفتم حاجی یعنی چی؟؟؟گفت هیچی دیگه...آرام این زن زمنه آه...بخوای نخوای مال من آه!!

    خلاصه گفتم حاجی آخه چرا؟؟مگه من چیزی برات کم گذاشتم؟زن بدی بودم برات؟عیب و ایرادی داشتم مگه؟؟حاجی گفت من حاجی نیستم..از دست زنم من راضی نیستم راضی نیستم راضی نیستم

    دیگه اینجوری بود که طلاق گرفتم و از اون به بعد هم قید شوهر کردن رو هم زدم..نشستم خونهی پدرو مادرم و الان فقط به فکر تحصیلاتم هستم..بعد از حاجی هرگز......

    میگم معصوم دستمال کاغذی خواستی برات آوردم...بیا با هم بشینیم گریه کنیم...خیلی سوزناک بود نه؟؟
    بیسیار خوووب! :d
    معصوم جونم من دیگه برم کم کم..شبت به خیر خانوم خانوما..
    معصومی اونشب اس ام اسم اومد یا؟؟؟:w05:
    والا این احسان مگه پذیرایم بلده...؟:question:
    نگو تو رو خدا الان باز تخمه های پارسالو رو می کنه:w00:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا