می نوشتیم در آن
از غم و شادی و رویاهامان
از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم
من نوشتم از تو:
که اگر با تو قرارم باشد
تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد
که اگر دل به دلم بسپاری
و اگر همسفر من گردی
من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال
تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا!!!
تو نوشتی از من:
من که تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گریه کردم
با تو خندیدم و رفتم تا عشق
نازنیم ای یار
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترین انسانم…
ولی افسوس
مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
اره اره.
خب پیش میاد دیگه.
یارو معلمه بود .به دانش اموزش میگفت بگو انف(الف)
بعد پسره میگفت انف
یه چند بار تکرار شد کعلمه قاطی کرد.
میگه:من میگم انف تو نگو انف .تو بگو انف.
مثله همکلاسیایی .....
نه ما اصالتا بوستایی هستیم.یه 10-15ساله اومدیم داخله شهر .
عینک سازی بهار ماله پسر عمومه.
پشم عسلی ماله بوامه.
بقه کاظمیا هم یا فامیلمونن یا بچه محل.
کلا عینک سازا بچه مجلامونن.
آشپزي سامان گلريز:
ماهيتابه چدني دسيني رو ميذاريد روي گاز پنج شعله سامسونگ كه با ضمانت سام سرويس عرضه ميشه,يه كمي روغن لادن دوست تو و من رو بريزيد توش و يا از كره اطلس طلايي استفاده كنيد, دو تا هم تخم مرغ تلاونگ بندازيد داخلش,اگر در حين كار خسته شديد ميتونيد از ماساژور شاندرمن استفاده كنيد,ديديد كه چه سريع يه غذاي خوب آماده شد!
تا برنامه بعد همتون رو ميسپارم به خداي بزرگ و بيمه سينا و ايران و دانا !!