mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • روزی از روزها جزیره ای بود.

    جاییکه همه احساسات اونجا زندگی می کردند.

    روزی طوفانی شدید در دریا رخ داد.

    و جزیره داشت زیر آب می رفت.

    هر احساسی ترسیده بود الا عشق


    یکهمه احساسها سوار قایق شدند.

    قایتنها یکی از آنها ترک کرد

    عشق پیاده شد ببیند اون چه کسی است؟

    ان غرور بود.

    عشق تلاش کرد و تلاش کرد اما غرور هیچ تکانی نخورد.

    آب بالاتر می اومد.

    همه از عشق می خواستند که ولش کنه و سوار قایق بشه اما عشق برای عشق ساخته شده.


    بالاخره همه احساسها فرا کردند و عشق با غرور در جزیره مردند.


    عشق بخاطر غرور مرد!


    بنابراین غرور را بکش و عشق را نجات بده ...
    دفتر عشق

    برای تو می نویسم که عاشقانه میخوانی درد دلم را....

    برای تو مینویسم ، برای تو که میدانم عاشقی یا در غم عشقت نشسته ای.

    مینویسم تا بخوانی ، من با یک دنیا احساس نوشته ام ، تو نیز با چشمان خیست

    بخوان....

    برای تو می نویسم که عاشقانه دفتر عشق را ورق میزنی و آنچه که برای دلها

    مینویسم ، با یک عالمه احساس میخوانی....

    صفحات دفتر عشق را یکی یکی ورق بزن ، دفتری که صفحه به صفحه آن جای

    قطره های اشک در آن پیداست...

    این قطره های اشک ، قطره های اشک من و آنهاییست که از ته دل متنهای مرا

    میخوانند....

    بخوان همراه با همه ، من نیز می نویسم برای تو
    تو تمام منی و او همه باور تو

    نه به زیبایی چشمان تو ...

    اما زیباست

    نه فریبانه چو رویای تو ...

    اما رویاست

    نه به زیبایی لبخند که بر لب داری ...

    نه

    آبی تماشای تو ...

    اما دریاست

    نه که احساس کنی از تو دل انگیز تر است

    که به چشمان تو سوگند نه ...

    اما غوغاست

    نه شبیه تو که یک معجزه هستی در عشق

    نه شبیه من بارانی و ....

    اما از ماست

    تو تمام منی و او همه باور تو

    در شب شعر نگاهت غزل ....

    اما فرداست

    او همان جذبه آینه و آب است که هست

    نه به زیبایی چشمان تو ...

    اما زیباست
    باید کمک کنی ، کمرم را شکسته اند

    بالم نمی دهند ، پرم را شکسته اند

    نه راه پیش مانده برایم نه راه پس

    پل های امن ِ پشت سرم را شکسته اند

    هم ریشه های پیر مرا خشک کرده اند

    هم شاخه های تازه ترم را شکسته اند

    حتی مرا نشان خودم هم نمی دهند

    آیینه های دور و برم را شکسته اند

    گل های قاصدک خبرم را نمی برند

    پای همیشه ی سفرم را شکسته اند

    حالا تو نیستی و دهان های هرزه گو

    با سنگ ِ حرف ِ مُفت ، سرم را شکسته اند
    سلام خوبی ؟پی ام خصوصیام کار نمیکنه الان شعر رو ارسال کردی ؟؟؟
    آواتار نو مبااااااالک
    من از تو همین یه عکسو دارم

    ولی از عکستم توقع دارم

    مثه خودت پشینه پای حرفام

    بفهمه من چه قدر این روزا تنهام

    مگه خودت نگفتی بر میگردم

    ببین چه قدر واسه تو گریه کردم

    آخه کجارو دنبالت بگردم

    من از تو این یه عکسو کادو دارم دیگه چه فرقی داره قهر یا آشتی

    چه قدر دلم برات تنگ میشه هر روز تو از خودت برام یه عکس گذاشتی

    دل من که براش فرقی نداره که این توییو عکسای تو دستاش

    داره با اینا سر میکنه هر روز به عشق اینکه زنده بودی ای کاش

    تو نمیدونی وقتی که نبودی با نبود تو من چه چوری ساختم
    اجازه مي دي عشقمو همش بهت نشون بدم ؟
    پيش زمين و اسمون واسه تو دس تکــون بـدم ؟
    اجـازه مـي دي واسـه تـو قصـر طـلايي بسـازم ؟
    بــا يـه صـداي مـخمـلي بـــرات لالايـي بسـازم ؟
    اجازه مي دي که فقط تـو دنــيا بــا تــو بــمونـم ؟
    هر چي که عــاشقانه بـود به خـاطر تو بخـونم ؟
    اجازه هست با بال تو پر بزنيم ، بريم بهشـت ؟
    کاش نذاريم برنده شه،تو بازي ما،سرنوشـت ؟
    اجـازه هست با افتخـار آهنگ ساز من بشـي ؟
    تو فصل سـخت زندگـي باز گل نـاز مـن بشـي؟
    اجازه هست پنـاه من گرمـي آغوشـت بشـه ؟
    هراسمي جزاسـم خودم،ديگه فراموشت بشه؟
    اجـــازه مـي دي پاييــزوپــر از تولــدت کنـــم ؟
    بيـــامــو مــاه اذروپيشــکشـي خــودت کــنم ؟
    اجازه هست؟بگوکه هست من همشودارم ميگم
    بــا تو بــه آسمون مــي رم بـا تـو يه ادم ديـگهم
    اجـازه هستيه لحظه هم ديگه ازت جدا نشم؟
    گولگـلارو نخـورم، محــو ســتاره ها نشــم ؟
    اجازه مي دي که بگم، مـن مال تو، تـو مـال من؟
    من از توخواهش مي کنم که زير وعده هات نزن
    اجــازه ي تــو دسـت تـو، اجـازه مـن دسـت تو
    خنده ي من خنده ي تو ، شکست من شکست تو
    ببین غمگین،

    ببین دلتنگ دیدارم...

    ببین

    خوابم نمی آید،

    بیدارم...

    نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:

    تورا بیش از همه کس دوست میدارم
    فقط با تو
    من همی دارم سخن با تو ؛ فقط با تو !
    نه کس خواهم که گوشش بر در دیوار دل باشد
    که گوید با تو خواهد بود !
    بیا خواهم سخن گفتن ز تنهایی ، ز بی تابی
    چه گویم ؟ از کجا گویم ؟
    مگر در این زمان جایی برای درد دل گفتن به جا مانده ؟
    مگر با هر کسی شاید زبان دل
    نمی دانم چرا ؟ با تو همی گویم : چرا ؟
    مگر عشق و صداقت از میان مردمان این دیار پر تلاطم رخت بر بسته ؟
    که همچون مار بر دور عزیزان چنبری از کینه و ماتم گرفته ؟
    دل من ! ای تو همراه تمام سختی دوران تنهایی !
    ای تو همراز تمام حرفهای پر ز تنهایی !
    تو خود گو ، تو خود گو
    چرا نداری فرصتی یا مهلتی !؟
    چرا هیچت نمی خوانند ؟!
    چرا پیشت نمی مانند ؟!
    نگویم بیش از این ،
    جانا ! نگویم تا تو هم پیش خودت ،
    باز به امید کسی باشی
    که در نزد تو آسوده نشیند
    که در پیش تو از رفتن نگوید
    که آری یار با عشق و صفا باشد
    که همراه تو تا آخر دنیا به جا ماند
    تا نگویی با من آری ، من همی فهمیده ام چرا گویند دنیا 2 روزی بیش نیست !
    چون که هر کس را بداری دوست از روی صداقت
    به تو گوید
    که من تا آخر دنیا ، نخواهم رفت از برت جانا .. !!
    تو تمام منی و او همه باور تو

    نه به زیبایی چشمان تو ...

    اما زیباست

    نه فریبانه چو رویای تو ...

    اما رویاست

    نه به زیبایی لبخند که بر لب داری ...

    نه

    آبی تماشای تو ...

    اما دریاست

    نه که احساس کنی از تو دل انگیز تر است

    که به چشمان تو سوگند نه ...

    اما غوغاست

    نه شبیه تو که یک معجزه هستی در عشق

    نه شبیه من بارانی و ....

    اما از ماست

    تو تمام منی و او همه باور تو

    در شب شعر نگاهت غزل ....

    اما فرداست

    او همان جذبه آینه و آب است که هست

    نه به زیبایی چشمان تو ...

    اما زیباست
    چه میشد اگر روزگارم تو باشی
    خزانم تو باشی ، بهارم تو باشی
    خدا خواست اینقدر تنها نباشم
    گل باغ بی برگ و بارم تو باشی
    شنیدم که می آید از سمت باران
    بهاری که امیدوارم تو باشی
    فقط یک هوس دارم، اینکه همیشه
    به هر جا که پا می گذارم تو باشی
    کمی کودکانه است، اما نمی شد
    که اسب تو باشم ، سوارم تو باشی؟
    صدا کن که در حجم این بی کسی ها
    کنار تو باشم، کنارم تو باشی
    تو باشی و بعد از تو دنیا نباشد
    تو باشی و لیل و نهارم تو باشی
    خدا خواست چشمم به راه تو باشد
    که مهتاب شبهای تارم تو باشی
    به پایان شعرم رسیدم ، الهی
    که پایان این انتظارم تو باشی
    هر شب در رویاهایم تو را می بینم و احساس ات می کنم
    و احساس می کنم تو هم همین احساس را داری
    دوری، فاصله و فضا بین ماست
    و تو این را نشان دادی و ثابت کردی
    نزدیک، دور، هر جایی که هستی
    و من باور می کنم قلب می تواند برای این بتپد
    یک باره دیگر در را باز کن
    و دوباره در قلب من باش
    و قلب من به هیجان خواهد آمد و خوشحال خواهد شد
    ما می توانیم یک باره دیگر عاشق باشیم
    و این عشق می تواند برای همیشه باشد
    و تا زمانی که نمردیم نمی گذاریم بمیرد
    عشق زمانی بود که من تو را دوست داشم
    دوران صداقت، و من تو را داشتم
    در زندگی من، ما همیشه خواهیم تپید
    نزدیک، دور، هرجایی که هستی
    من باور دارم که قلب هایمان خواهد تپید
    یک باره دیگر در را باز کن
    و تو در قلب من هستی
    و من از ته قلب خوشحال خواهم شد
    تو اینجا هستی، و من هیچ ترسی ندارم
    می دانم قلبم برای این خواهد تپید
    ما برای همیشه باهم خواهیم بود
    تو در قلب من در پناه خواهی بود
    و قلب من برای تو خواهد تپید
    من از تو همین یه عکسو دارم

    ولی از عکستم توقع دارم

    مثه خودت پشینه پای حرفام

    بفهمه من چه قدر این روزا تنهام

    مگه خودت نگفتی بر میگردم

    ببین چه قدر واسه تو گریه کردم

    آخه کجارو دنبالت بگردم

    من از تو این یه عکسو کادو دارم دیگه چه فرقی داره قهر یا آشتی

    چه قدر دلم برات تنگ میشه هر روز تو از خودت برام یه عکس گذاشتی

    دل من که براش فرقی نداره که این توییو عکسای تو دستاش

    داره با اینا سر میکنه هر روز به عشق اینکه زنده بودی ای کاش

    تو نمیدونی وقتی که نبودی با نبود تو من چه چوری ساختم
    چقدر سخته
    چقدر سخته که عشقت روبه روت باشه
    نتونی هم صداش باشی
    چقدر سخته که یک دنیا بها باشی
    نتونی که رها باشی
    چقدر سخته….
    چقدر سخته که بارونی بشی هر شب
    نتونی آسمون باشی
    چقدر سخته که زندونی بمونی
    بی در و دیوار نتونی هم زبون باشی
    چقدر سخته….
    چه بد بخته قناری که بخونه
    اما رؤیاش حس بیرونه
    چه بد بخته گلی که مونده تو گلدون
    غمش یک قطره بارونه
    چقدر سخته که چشمات رنگ غم باشه
    ولی ظاهر پر از خنده
    چقدر سخته که عشقت آسمون با باشه
    ولی آسون بگن چنده
    چقدر سخت کلامت ساده پرپر شه
    نتونی ناجیش باشی
    چقدر سخته که رفتن راه آخرشه
    نتونی راهیش باشی
    چقدر سخته تو خونت عین مهمون شی
    بپوسی قصد بیرون شی
    چقدر سخته دلت پر باشه ساکت شی
    ولی ، تو سینه داغون شی
    چقدرسخته که یک دنیا صدا باشی
    ولی از صحنه خوندن جدا باشی
    چقدر سخته که نزدیک خدا باشی
    ولی غرق ادا باشی
    حافظ گرامی
    تاپیک حفظ به روز شد
    لطفا به پرسش هفتگی پاسخ دهید .
    لطفا روزهای سه شنبه و شنبه برای دریافت برنامه ی جدید به تاپیک مراجعه کنید.
    همین جا درون شعرهایم بمان

    تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد

    به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛

    من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها

    شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان

    تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم.
    عاشقانه دوست دارم
    اگر یک آسمان دل را به قصد عشق بردارم میان عشق
    و زیبایی تو را دوست می دارم
    تو را عاشقانه دوست دارم
    مثل گلهای بهاری
    مثل پنجره های باز رو به دریا
    مثل گلهای عاشق در باغچه های انتظار
    تو را مثل خودت پاک و معصوم دوست دارم
    من عاشقم
    عاشق صدای شرشر بارن
    عاشق پنجره های خیس باران خورده
    و عاشق کوچه های نمناک انتظار
    من عاشقم
    عاشق شبهای پر ستاره و مهتابی
    در کوچه پس کوچه های دلواپسی در انتظار دیدار یک آشنا
    من عاشقم
    عاشق پاکی و معصومیت
    عاشق نگاهی پاک و بی ریا
    عاشق سبزی بهار و عاشق تمام شقایق های دنیا
    سلام دوست عزيز

    جزء هفدهم شروع شد...:gol:

    ****<< جلسه هفتگی قرائت قرآن باشگاه مهندسان ایران >>****

    منتظر حضور شما هستيم
    عاشقانه دوست دارم
    اگر یک آسمان دل را به قصد عشق بردارم میان عشق
    و زیبایی تو را دوست می دارم
    تو را عاشقانه دوست دارم
    مثل گلهای بهاری
    مثل پنجره های باز رو به دریا
    مثل گلهای عاشق در باغچه های انتظار
    تو را مثل خودت پاک و معصوم دوست دارم
    من عاشقم
    عاشق صدای شرشر بارن
    عاشق پنجره های خیس باران خورده
    و عاشق کوچه های نمناک انتظار
    من عاشقم
    عاشق شبهای پر ستاره و مهتابی
    در کوچه پس کوچه های دلواپسی در انتظار دیدار یک آشنا
    من عاشقم
    عاشق پاکی و معصومیت
    عاشق نگاهی پاک و بی ریا
    عاشق سبزی بهار و عاشق تمام شقایق های دنیا
    برای خودت زندگی کن
    کسی که تو رو "دوست"داشته باشد
    باتو"میماند"
    برای داشتنت"می جنگد"
    اما اگر دوستت نداشته باشد به هر بهانه ای می رود
    سرنوشتم را

    به ســتــــاره های چشمـــان تــــــو

    چسباندم

    یادت هست ؟

    آن عصر پاییـــــزی را

    که روی آینه

    عکسی از لبـــخند من و تـــو به یــادگار ماند...

    اگر از دوست داشتن

    برایت نگویم

    قلبـــــم جریـــحه دار می شود ....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا