دارو ندارم را خزان از من بریده است
برگرد! تنهایی امانم را بریده است..
روزی مجالی داشتم گاهی بگریم
امروز آنرا هم جهان از من بریده است
اکنون به دنبال رفیقی نیمه راهم
آغاز راه آن مهربان از من بریده است
طوفانی آمد آشیانم را بهم ریخت
آرامشم را آشیان از من بریده است
گیرم عقابم ای پرستوهای وحشی
آسوده باشید آسمان از من بریده است!
طوفان! رها کن برگهای مرده ام را..
دیریست مهر باغبان از من بریده است..
با سنگ روزی می گرفت از من سراغی
آن سنگدل هم بی گمان از من بریده است!