mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به هر سو که مینگرم تو را میبینم .......

    در ائینه که مینگرم تو را میبینم ......

    همه چیز برای من خود تو شده است .....

    و احساس میکنم کوچه های را که با قدم میزدیم ......

    باران می امد ........

    نگاهمان درنگاه هم بود .......دستانم را گرفتی .......

    سخن دلت از جنس سکوت ......عشق را دانستم ..........





    [IMG]
    ممنون دوست من

    اینقدرامضات قشنگ بود که تو پروفایلم گذاشتم

    پستایی رو هم که گذاشته بودی خیلی دوست داشتم ممنون
    مینـــویســــم سـرشـــار از عـشـــق

    بـــراے تـــویــی ڪـﮧ همیــشــــــﮧ ...

    تنهـــا مخـاطـبـــ خـــاصّ دل نـــوشـتـــﮧ هــــاے ِ منــــی

    بــــراے تــــو ڪـﮧ بـخـوانـــی

    بـــدانـــی

    دوستـــــ داشتـنـتــــ בر مـَــטּ بــــی انتـــهـاستـــــــ ...


    وقتــی کـــه تــــو نیستـــی
    دنیــــا
    چیــــزی کـــم دارد
    مثـــل ِ کم داشتـــن ِ یـــک وزیـــدن ، یک واژه ، یـــک مـــاه !! ...
    مـــن فکــر می کنـــم در غیــاب ِ تـــــو
    همــه ی ِ خانــه هـای ِ جهـــان خالیست !
    همــه ی ِ پنجــره ها بستـــه است !
    وقتــی کــه تــو نیستـی
    مـــن هــم
    تنهـــاتریـن اتفـــاق ِ بی دلیــل ِ زمیــن ام !! ...


    ڪاشـــــ فقط بوבـے ،


    وقتـے بغض مـےڪرבمـ ،

    بغلمـ مـےڪرבـے و مـےگفتـے :

    ببینمـــــ چشمـــــات و ،

    منـــــو نگاه کـטּ !

    اگه گریـ ـہ کنـے قهـــــر مـےڪنمـ میرمـــــا ...
    چند روزیست که گم شدم !


    میان واژه ای به اسم " تو " !

    نای پیدا شدنم نیست ! ! !



    اخم هایت را باز کن !


    بیا شالگردنی از عشق ببافیم ؛

    و دستان هم را بگیریم !


    و درست در دلگیر ترین لحظات " جمعه " ،

    زندگی را قدم بزنیم !


    این جمعه ،

    " بوی دوست داشتن " می دهد !



    درست همین جا

    همین گوشه دنج دنیا بود که عاشقانه هایم را برایت باز گفتم

    و تو چه عاشقانه مرا بستی در آغوشت

    یادت هست

    آن روز تو مرا در آغوش کشیدی و من برای اولین بار با حس خوب تو پرواز کردم

    سبک سبک سبک و سبک تر از همیشه لحظه ای بود که سنگینی سرت را روی شانه هایم حس کردم

    به یاد داری

    تمام ساعات آن روز را

    خوب میدانم که به یاد داری

    شاید نگفتنش دلیل بر پنهان کردنش نباشد

    دوست دارم بیایی و باز عاشقانه در گوشم بگویی

    آری خوب به یاد دارم
    تــويـے و آغـوشـَتــ...

    ڪـﮧ ـهــَر بــآر



    مــَرا تـَسليــمــ مــے ڪنـב...



    دلم برات تنگه ... توی این روزهای خاکستری و ابری ... وقتی که نسیم به صورتم میخوره ... دستهام , دستهای تورو میخوان ...


    دلم برات تنگه ... وقتی که بارون میاد و من بدون چتر ... تنها ... تنها و آرام ...

    صبور و بردبار... خودم رو دست ابرای سیاه میدم... تا بر من ببارند...

    شاید کمی از درد فقدان تو رو از عمق دل و جون من بشورن

    و ببرن... اما ... اما میدونی که فقط بیشتر دلم تنگ میشه ...

    چقدر دلم برای چشمات تنگه میشه ... وقتی که چشمامو میبندم و به عمق

    چشمهای تو خیره میشم...
    منبع الهام من فکر به توست

    وگرنه من کجا و شاعری کجا

    عشق که نباشد سخت می شود شاعر شد

    اما پای کسی که وسط می آید

    نوشتن های ساده هم پر از احساس می شود

    دنیایت رنگی می شود همه ی آدم ها را او میبینی

    پای کسی که وسط می آید

    غرور می رود پی کارش

    همه ی خواستن هایت

    در یک نفر خلاصه می شود



    دورم از تو


    بي قرار گرماي دلت ...

    مي لرزم اينجا......

    احساس مي شوي ...چون سايه ي خميده بر ديوار

    مي رقصي بر بي تابي من

    و چه نزديک است خاطراتت

    چسپيده به ذهنم

    نقش بي همتاي رخسار تو ...

    دلتنگي ام را مي پوشانم

    با بستري از کلمات

    اما باز

    کسي در دلم

    تو را صدا مي زند
    با دلي بي تاب مي خوانم تو را



    مثل شعري ناب مي خوانم تو را


    در كنار جويباري از غرل



    با سرود آب مي خوانم تو را



    شب به قصد كوچه بيرون مي روي



    در شب مهتاب مي خوانم تو را



    خستگي را مي تكانم از تنت



    با زبان خواب مي خوانم تو را



    با لباني كه عطش بو سيده است



    با صداي آب مي خوانم تو را



    عكس خاموشم كه تا پايان عمر



    با دلي بي تاب مي خوانم تو را.......
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا