mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اشکهایت را به من بده ........تنهایی هایت برای من .....

    جایش همه ی شادی های من برای تو .......

    زندگی من .......همه ی نوشته های من متعلق به توست .......

    زیرا سرچشمه همه احساساتم توئی .........
    دلم بهانه ات را میگیرد ..

    چه بگویم که ارام شود ...

    ستاره ات .......هیچگاه تو را رها نخواهد کرد .......

    یادت است ؟؟؟؟ این عهدی بود که در روز اول باهم بستیم .....که هیچگاه همدیگر را ترک نگوییم زندگی من ......



    دلم برایت خیلی تنگ است

    شاهدم نیز گوشی تلفنی است که بارها و بارها در دست گرفته ام


    مثل همیشه دلتنگ و بی قرارت هستم

    نمیدانم کجائی؟! چه میکنی؟!

    اما میدانم که چه باشی یا نباشی همیشه عاشقت می مانم

    از من دوری اما هیچ گاه یادت نگذاشت تا دوریت برایم پایدار باشد

    شاید ندانی هر شب این رویای توست که مرا به خواب دعوت می کند
    بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم

    تورو از یاد ببرم با خاطراتت چه کنم

    حتی از یاد ببرم تو و خاطراتتو

    بگومن با این دل خونه خرابم چه کنم

    تو همونی که واسم یه روزی زندگی بودی

    توی رویاهای من عشق همیشگی بود

    چه طور از یاد ببرم اون همه خاطراتتمو

    آخه با چه جراتی به دل بگم نمون برو
    مرا عاشقانه در آغوش بگیر ...

    از من نپرس چقدر دوستت دارم ...

    اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست , به من نگو که چگونه بی توزیستن را تمرین کنم ,,,

    مگر ماهی بیرون از آب می تواند نفس بکشد , مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم ...

    بگو معنی تمرین چیست ؟ بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟ بریدن از خودم را ؟

    مگر همیشه نگفتم که تو پاره ای از تن منی ...

    از من نپرس که اشک هایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم ,,,

    همه می دانند که دوری تو روحم را آزار می دهد,,,

    تو خود , پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند ,,,

    نگاهت را از من برندار , مرا از من نگیر ...

    هوای سرد اینجا را دوست ندارم ...

    مرا عاشقانه در آغوش بگیر



    به هزار ترانه گوش فرا دادم

    هزاران شعر خواندم و صدها داستان از بر کردم

    هیچ یک شرح درد این دوری نشد که نشد

    خواستم سخن دل بنویسم و از دلتنگی بگویم

    هر چه گشتم دلی در سینه نیافتم

    دلی که با خود برده ای

    جای خالیش می سوزد
    دوستت دارم ، رازیست که ، در میان حنجره ام دق میکند وقتی که نیستی

    *********

    دوری از این دیده ، اما باز یادت میکنم / حرمت این آشنایی فرش راهت میکنم

    در فراقت ، غم حصار خنده هایم را شکست / باز هم از انتهای دل صدایت میکنم

    ******



    اگر نسیمی شانه هایت را نوازش کرد

    بدان آن هوای دل من است که به یادت می وزد
    من وجودم به تو مدیون و دلم مامن توست

    آرزویم نظری روی تو و دیدن توست

    من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم

    با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم . .

    **********************



    مرا ببخش

    بی تو بودن کار من نیست

    تادلت نرفته برگرد ......

    برگرد ........زندگی من .....ترنم وجود من ......برگرد .......
    وقتی دلم بهونه بودنتو میگیره



    با شنــیدن هر صدایی اشکم درمیاد



    چه بـرسه تـــو صدام کنی



    دلم بهونه میگیره تو آغوشـــت گم بشم



    و من با چشمایه خیس خودخواهانه آرزو میکنم



    همیشـــه داشـــتنه روحـــــــــو جســـمتو




    واژه‌هـــا می‌آینــد و می‌رونــد

    فقــط دلتنگـــیِ تـــو استـــ

    که پــایِ ثــابـتِ شعـــرهایِ من استـــ !


    نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند


    مثل آسمانی که امشب می بارد....


    و اینک باران


    بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند


    و چشمانم را نوازش می دهد


    تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم . . .
    تمام دلتنگی هایم را به جای تو در آغوش میکشم ،



    چقدر جایت میان بازوانم خالیست





    [/CENTER]
    یعنــی میشـــود روزی بـرســد که بیـایـــی . . . مـــرا در آغـــوش بگیـــری . . .

    بخـواهــم گلـــه کنــم . . . بگـویـــی هیـــس . . .

    همــه کابــوس ها تمـــام شــد . . . !


    شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی

    تو را با لهجه گلهای نبلوفر صدا کردم

    تمام شب برای با طراوت بودن باغ قشنگ ارزوهایت دعا کردم

    پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های ابی احساس

    تو را از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم

    و تو در پاسخ ابی ترین موج تمنای دلم گفتی

    دلم سرگردان و حیران چشمانیست رویایی

    و من تنها برای دیدن ان چشمان

    تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

    همین بود اخرین حرفت

    و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشم هایم را

    به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

    نمیدانم چرا رفتی؟ نمیدانم چرا؟ شاید خطا کردم

    و تو بی انکه فکر غربت چشمان من باشی

    نمیدانم کجا ؟ تا کی ؟برای چه

    ولی رفتی.....

    و بعد رفتنت باران چه معصومانه میبارید
    با حس عجیبی ، با حال غریبی ، دلـم تنگــته

    پر از عشق و عادت ، بدون حسادت ، دلـم تنگــته

    گله بی گلایه ، بدون کنایه ، دلـم تنگــته

    پر از فکر رنگی ، یه جور قشنگی ، دلـم تنگــته

    تو جایی که هیشکی ، واسه هیشکی نیست و ، همه دل پریشون

    دلم تنگه تنگه ، واسه خاطراتت ، که کهنه نمی شه

    دلم تنگه تنگه ، برای یه لحظه ، کنار تو بودن



    برای تو می نویسم
    برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست
    برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست
    برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست
    برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد
    برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است
    برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی
    برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی
    برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است
    برای تویی که سـکوتـت سخت ترین شکنجه من است
    برای تویی که قلبت پـاک است
    برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است
    برای تویی که عـشقت معنای بودنم است
    برای تویی که عـشقت معنای بودنم است
    برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است
    برای تویی که آرزوهایت آرزویم است
    آخرین شعری که گفتم
    باز یادم با تو بود
    من که غرق خویش بودم
    نمی دانم
    چه کس آنرا سرود
    در خیالم می سرودم از تو باز
    می گشودم پرده های رمز و راز
    می زدم بر سیم سازم پنجه ای
    می ساختم آهنگ و شعر تازه ای
    چون که شعرم
    رو به پایان می رسید
    پنجه هایم روی سازم می دوید
    باز نغمه
    نغمه چنگ تو بود
    گوش کردم
    آهنگ ، آهنگ تو بود
    ساز می زد ، شعر می امد
    ولی بی اختیار
    دفترم افتاده از دستم ، کنار
    این ترانه
    خاطراتت زنده کرد
    برای یک بار هم که شده به همه بگویم که عاشق هم هستیم

    نه از ترس اینکه همه از تو دور شوند بگویی که تنها هستی!

    نگو به پای من نشستی ، همیشه بگو به عشقمان وفادار هستی ،

    این همان عهدیست که در روز اول با هم بستیم، اگر یادت نرود،

    اگر فراموش نکنی ، اگر آتش این عشق را با آب سرد بی وفایی خاموش نکنی

    همیشه بمان ، همیشه این شعری را که اینک نوشته ام زیر لب بخوان...
    دوستت دارم

    دوستت دارم زندگی من ......

    این را شب به همه ی ستارگان گفته ام ........

    گفته ام که زندگی من ........هستی من .......مرا میخواند ......

    ستاره ات هرلحظه در خود تو را میکاود ........

    به همه گفته ام .......جان من ........نفس لحظه های من .....مرا میخواند ..

    من نزد تو امده ام ........مرا در اغوشت غرق کن ......

    مرا در بوسه هایت غرق کن ......
    اینجا غریبم من غریبم آشنا برگرد

    ای یادگار کوچه های شهر ما برگرد

    بندر نشینان رفتنت را گریه می کردند

    چون موج دریا ناخدا محض خدا برگرد

    من می روم امشب کمی شب بو بچینم تو

    ای بوی شب بو ای همیشه آشنا برگرد

    در چشمهایت قطره اشکی میدرخشید

    روزی که می رفتی ومن گفتم کجا؟ برگرد

    آن روزها یادش بخیر از یاد ما رفتند

    ای یادگار گریه های بی صدا برگرد

    تا کوچ کردی کوچه ها هم گریه می کردند

    با من اگر قهری برای کوچه ها برگرد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا