باغبان با آب پاک
تا که گل را آب داد
گل برایش خنده کرد
برگ ها را تاب داد
بوی گل چون با نسیم
در هوا پرواز کرد
مست شد پروانه ای
رقص خود آغاز کرد
می پرید از شاخه ای
روی یک شاخ دگر
شهد گل را می مکید
می کشید او را به بر
بلبلی شیدایی پروانه دید
روح و جانش سوی آن گل پرکشید
نغمه ها می خواند او با اشتیاق
پر ز عشق و شور شد دامان باغ