kafgir74

مرگ من روزی فرا خواهد رسید
دربهاری روشن از امواج نور
درزمستانی غبار الود و دور
یا خزانی خالی از فریاد وشور
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ وشیرین روزها
روز پوچی همچو روزان دگر
سایه ای زامروزها,دیروزها
دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
می خزند آرام روی دفترم
دستهایم فارغ از افسون شعر
یاد می ارم که در دستان من
روزگاری شعله می زد خون شعر
خاک می خواند مرا هر دم به خویش
می رسند از ره که در خاکم نهند
آه شاید عاشقانم نیمه شب
گل به روی گور غمناکم نهند
بعد من ناگه به یک سو میروند
پرده های تیره ی دنیای من
چشمهای ناشناسی می خزند
روی کاغذها ودفترهای من
در اتاق کوچکم پا می نهد
بعد من با یاد من بیگانه ای
در بر ائینه می ماند به جای
تار مویی,نقش دستی,شانه ای
می رهم از خویش و میمانم ز خویش
هر چه بر جا مانده ویران میشود
روح من چون بادبان قایقی
در افقها دور و پنهان میشود
میشتابند از پی هم بی شکیب
روزها و هفته ها و ماهها
چشم تو در انتظار نامه ای
خیره می ماند به چشم راهها
لیک دیگر پیکر سرد مرا
می فشارد خاک,دامنگیر خاک
بی تو,دور از ضربه های قلب تو
قلب من می پوسد آنجا زیر خاک
بعدها نام مرا بارن و باد
نرم میشورند از رخسار سنگها
گور من گمنام می ماند به راه
فارغ از افسانه های نام وننگ

شعر-کتاب-کیک بوکس-طراحی آنتن-Angry bird-
تاریخ تولد
Nov 17, 1987 (سن: 36)
محل سکونت
تهران
رشته
مهندسی برق
مقطع تحصیلی یا آخرین مدرک تحصیلی
لیسانس
بالا