industry
پسندها
405

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • «ادامه فاصله»

    سپس استاد پرسید:

    هنگامی که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقی می افتد؟

    آنها سر هم داد نمی زنند، بلکه به آرامی با هم صحبت می کنند. چرا؟


    چون قلب هایشان خیلی به هم نزدیک است. فاصله قلب هاشان بسیار کم است.

    استاد ادامه داد:

    هنگامی که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقی می افتد؟

    آن ها حتی حرف معمولی هم با هم نمی زنند و فقط در گوش نجوا می کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می شود.

    سرانجام حتی از نجوا کردن هم بی نیاز می شوند و فقط به یکدیگر نگاه می کنند.

    این هنگامی است که دیگر هیچ فاصله ای بین قلب های آنها باقی نمانده باشد.

    این همان عشق خدا به بنده و بنده معبود است، که خدا حرف نمی زند اما همیشه صدایش را در همه وجودت می توانی حس کنی، اینجا بین انسان و خدا هیچ فاصله ای نیست...

    می توانی در اوج همه شلوغی ها بدون اینکه لب به سخن باز کنی با او حرف بزنی:gol::gol::gol:
    فاصله

    استادی از شاگردانش پرسید:
    چرا ما وقتی عصبانی هستیم داد می زنیم؟
    چرا مردم وقتی عصبانی هستند سر هم داد می کشند؟

    شاگردان فکری کردند و یکی از آنها گفت:
    چون در آن لحظه آرامش و خونسردیمان را از دست می دهیم!

    استاد پرسید:
    این که ما آرامشمان را از دست می دهیم درست است، اما چرا با وجودی که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می زنیم؟
    آیا نمی توان با صدای ملایم صحبت کرد؟
    چرا هنگامی که خشمگین هستیم داد می زنیم؟

    شاگردان هرکدام جواب هایی دادند ولی پاسخ هیچکدام استاد را ارضی نکرد!

    سرانجام او چنین توضیح داد:
    هنگامی که دو نفر از دست یکدیگر عصبانی هستند، قلب هایشان از یکدیگر فاصله می گیرد. آنها برای اینکه این فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند.

    هرچه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.


    ادامه دارد ...:gol::gol::gol:
    سلام....

    لطف داری برادرم.

    ایشالا قابل بودم دعاتون می کنم
    ختم دوازدهم قرآن کریم....ختم صلوات... تاپیک مهدیه یک
    جوان تبلیغ کننده و هیزم شکن

    روزی (تبلیغ کننده) جوانی، هیزم شکنی را در حال کار در جنگل می بیند و با فخمیدن اینکه هیزم شکن در تمام عمر خود حتی اسمی از عیسی نشنیده، با خود می گوید:

    «عجب فرصتی برای به دین آوردن این مرد!!»

    همینطور که هیزم شکن در تمام روز به طور یکنواخت مشغول تکه کردن هیزم و حمل آنها به گاری بود، جوان زیاد صحبت می کرد، سرانجام از صحبت کردن باز می ایستد و می پرسد:

    «خوب حالا حاضری دین عیسی مسیح را بپذیری؟»

    هیزم شکن پاسخ می دهد:

    «نمی دانم شما تمام روز درباره عیسی مسیح و این که وی در همه مشکلات زندگی به یاری ما خواهد شتافت، حرف زدید؛ اما خود شما هیچ کمکی به من نکردید!!!»

    =======

    وقتی فکر می کنم، می بینم که: جای بسی شرمندگیست!!!:(
    حکایت عبرت آموز:

    میرزا پول را داد دست سبزی فروش، سبزی فروش حرف همیشگی اش را تکرار کرد:

    - آقا شما با این سن و سالتون نباید بیاید خرید، شما بزرگ مائید، امر بفرمائید خودم براتون میارم ...

    میرزا جواد تهرانی مثل همیشه تبسم کرد. راه افتاد سمت خانه. آرام و آهسته و با کمک عصا. کمی قدش خمیده شده بود. رسید دم خانه ...

    خواست کوبه در را بزند، سبزی را داد آن دستش ...

    نگاهش روی سبزی ها ایستاد ...

    برگشت؛ آرام و آهسته و با کمک عصا، اما خسته تر ...

    رفت دم مغازه سبزی فروش...

    سبزی فروش گفت:

    - آقا من سبزی خوب به شما داده ام!!!

    میرزا جواد لبخندی زد و گفت:

    سبزی شما همیشه خوب است، آمدم این مورچه روی سبزی ها را برگردانم خانه اش...

    ====

    ما کجاییم و ... :gol::gol::gol:
    ای نبی را جانشین میلاد مسعودت مبارک *** عروه الوثقای دین میلاد مسعودت مبارک
    قبلـه اهـــل یقیـن میـلاد مسعودت مبارک *** یا امیــرالمــومنین میلاد مسعودت مبارک




    اخیرا به خواست خدا، علی رغم پوشش های حفاظتی این حقیقت برملا شده است که همان شکاف (رکن یمانی) هر ساله در روز 13 رجب (ولادت امیرالمومنین (ع)) ترک بر میدارد و حکومت عربستان سعودی برای اختفاء این حقیقت و سرپوش گذاشتن بر این معجزه الهی کمیته ای را مامور تعمیر و مرمت خانه خدا کرده اند که هر ساله ایت تعمیر انجام می شود.

    [IMG]

    در این عکس ها که در سالهای مختلف گرفته شده، کاملا واضح است که سنگ های این قسمت خاص در سنوات مختلف به اشکال گوناگون تعمیر گردیده، حتی میخ های آهنی به کار رفته تا از ترک های مجدد جلوگیری شود.

    در رکن یمانی اثر ترک واضح و آشکار است.
    سلام عزیز دل جیگر بابا
    قربونت خیلی مردی
    مرسی مرسی مرسی
    اون که همش داره تست میزنه !! نکنه عامل نفوذیشی که منو از درس زده کنی ؟ هان هون هین ؟!! :دی
    قربونت میخوامت
    یدونه ای
    عروسیت پلو بخوریم ( مصطفی :دی )
    اي جان!! پس كلي قراره بهت خوش بگذره!خوبه يه انگيزه پيدا كردي واسه اتمام امتحاناتت! تو كه برادر دوماد ميشي يكي ديگه دايي ميشه!!عجب!!! :دي
    مردم چقدر دلخوشي دارن تو زندگيشون! خوشبخت!خوشبخت!برادر دوماد!مسافرت برو!ار خير در پيش!
    تازه مياي اول صف!نوبت تو ميهش واسه زن گرفتن!ولي اگه فكركردي من اجازه ميدم بهت كه به اين زودي ها ازداوج كني بايد بگم هرگز!!تا 18 سال ديگه حتي فكرش رو هم نكن!تو بايد تا پروفسورا درس بخوني؟!گرفتي مطلب رو!؟هان هان؟؟؟
    خب نگفتي كجا ميري؟اصلا واسه چي ميري؟مگه امر خير رو كجا ميگيريد؟
    :)) تو معلومه انشات خوب بوده ها!!برعكس من!
    آهان يادم نبود تو مرخصي گرفته بودي فكركردم هفت ترمه تموم كرده بودي
    حالا چند واحد داري؟؟چند تا امتحان داري؟
    امر خير چي ميگه هان هان؟؟عروسي كي بيد؟كجاميريد؟
    ختم یازدهم قرآن کریم .... تاپیک مهدیه یک.... ختم صلوات... هفته ی پانزدهم.
    تو اگه دلت تنگ شده بود يه روز دست اون ريفيق بي معرفتت رو ميگرفتي دوتايي ميومديد ميرفتيم كوهي دشتي بيابوني جايي!!
    من خوبم تو خوبي؟چند وقت خريد نرفته بودم مجتبي رفتم يه دلي از عزا درآوردم.. :دي خيلي ميچسبه به جون مجتبي..نه هر موقع ميام فيس بوك اينجا هم يه سر ميزنم ولي ديگه هم سرم خلوت شده...تو چطوري؟چيكارا ميكني؟؟خوشحالي امتحان نداري از هفت دولت آزادي؟؟
    آاااااااخيييي..كاش عكس گرفته بودي ازشون...خيليدلم بچه گربه ميخواد مجتبي..خيلي شيرينن..بابات هم مثل خودت حيوون دوسته؟
    :)) مجتبی اومدم یه چی بگم عکس صفحه ت رو دیدم یادم رفت...چقدر بامزه ست :))) تپلی مپلی :))


    خداوندا

    بخاطر طولانی شدن زمان غیبت و بی خبر بودن ما از آن مولا

    یقین را از ما سلب مکن
    و
    یاد او
    و
    انتظار کشیدن او
    و
    ایمان به او
    و
    قدرت یقین نسبت به ظهور او
    و
    دعا کردن در حق او
    و
    درود فرستادن بر او را از ما نگیر

    لیله الرغائب است، بیایید برای سلامتی اربابمان دعا کنیم

    برای ظهور پسر زهرا (س)

    بیایید حضورمان در محضر مولایمان را بواسطه ظهور آن حضرت آرزو نمائیم:gol:
    سایت وطن دانلود مستند توپی میزاره:دی
    من لینکی ندارم...ولی فکر کنم سرچ کنی پیدا میکنی...:دی
    زیبایی انسان در چیست

    روزی شاگردان نزد حکیم رفته و پرسیدند:

    استاد، زیبایی انسان در چیست؟

    حکیم دو کاسه کنار شاگردان گذاشت و گفت: به این دو کاسه نگاه کنید، اولی از طلا درست شده است و درونش زهر است و دومی کاسه ای گلیست و درونش آب گوارا است؛ شما کدام را می خورید؟

    شاگردان جواب دادند: کاسه گلی را.

    حکیم گفت: آدمی هم همچون این کاسه است. آنچه که آدمی را زیبا می کند درونش و اخلاقش است.

    باید سیرتمان را زیبا کنیم، نه صورتمان را

    :gol::gol::gol:
    ختم دهم قرآن کریم.... ختم قرآن و ترجمه.... ختم صلوات...... تاپیک مهدیه یک... هفته ی چهاردهم
    بیاموزیم ...

    شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت:

    گوش کن! می خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می گفت ...

    همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟

    - کدام سه صافی؟

    - اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟

    -نه. من فقط آن را شنیده ام. برایم تعریف کرده اند.

    - سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم، یعنی خوشحالی گذرانده ای. مسلما چیزی که می خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیم می شود.

    - دوست عزیز فکر نکنم تو را خوشحال کند.

    بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده رد شده است. آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی برایم مفید است؟

    - نه، به هیچ وجه!

    همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خودت نگه دار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی...
    کونگفوی 2 رو دیده م خیلی وقته...اونم الان دارم دانلود میکنم..دس شوما درد نکنه پسلی
    سلام
    حال کردی:دی
    چیزه ببین امشب برسون به دستم بجوری خمارم..:دی
    مرد بابا تابلو هست:دی
    اون قضیه هم حله هرجور خودت صلاح دیدی بچین بره...برای من فرقی نمیکنه :دی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا