خيلي هم خوبه!انقد آدمايي بودن كه ازش هيچي ياد نگرفتن و بدون هيچ بهره اي از حضورش محروم شدن:دي
آقا جان شوما چه اصراري داري اين دوستتو از ما جدا كني!اون بره من چيكار كنم با يه تالار!!!
اميدوارم وقت كنم بتونم تاپيك بزنم(البته تاپيك رو كه ماشالا دوستان هميشه از يه هفته قبل مي زنن نوبت به ماها نمي رسه!)
خدارو شكر كرده بودم ديگه:دي
هوم؟عمرا!اصلا فكرشو نكن من تو كلاساي تيراندازي راهت بدم ها!هيچ كدومشون!ابدا راه نداره...مياي اونجا همش مي خواي شلوغ بازي دربياري..شيطوني مي كني تمركز همه از بين ميره
مگه كامپيوتر ياد ميدم كه تدريس رايگان باشه..يكي از تيرا بخوره تو ديوار مي دوني چقد هزينه داره؟عمرا داداش

شما همون كوه رو بريد
چند روز پيش رفته بودم كوه،پوكه فشنگ شكاري پيدا كردم...معلوم نيس چي باهاش زده بودن(آره ديگه..شما هم ميريد كوه حواستونو جمع كنيد...خطر هر لحظه در كمينه

)