Hamid Ghobadi
پسندها
5,151

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اینجا کجاس؟ اونجا کجاس؟ کانون چیه؟ مسخره کیه؟ حالت خوبه حمید؟ ...آخی حمیدم از دست رفت!
    نکنه کانون وکلا عضو شدی؟!!! یا شایدم کانون بازنشستگان! آها فهمیدم، کانون پرورش فکری کودکان! نکنه رفتی در کانون عدسی قرار گرفتی؟!
    خب پس چکار میکنی که نیستی؟ یا باید درس بخونی یا اینجا باشی دیگه!! آخه اونورم کم پیدا شدی!
    حمییییییییییییییید... چقدر درس میخونی؟ آخرش خدای نکرده دکتر میشیا!
    سلام حمید جان چطوری ؟
    تو نگفته میگم که قبوله ما بی معرفتیم نیومدیم بهت سر بزنیم !(البته شما که ماشالله سرت شلوغه!) از شما که بعیده که حتی یه پیام خالی هم واسمون نذاری !
    یه سری به کلبه درویشی منم بزن درسته که هیچی توش نیست ولی یه دنیا خاطره که داره هم خدمتی!!
    سلام به روی ماهت، بیا تحویلت بگیرم با رسید دوقبضه... البته خودکارم تموم شده، استامپ داری؟!
    همون که گفتم باید پاشم بیام تهران ببینم شما دوتا چه کار میکنین؟:surprised::surprised::surprised:

    ببین چقدر وضعیت وخیم و داغونه که من میگم باید پاشم بیام:confused:

    بله فوق برنامه که صد در صد حالا نوعش دیگه بماند:D:D:D

    از اون حرفا زدیا یعنی چی کسی تو رو تحویل نمیگیره؟

    تو همیشه عزیز بودی و هستی این یادت باشه :gol:

    دیگه نبینم از این حرفا بزنیا وگرنه خودم میفرستمت مرخصی اجباری:D:D:D
    سلام رو ماهت:gol:
    خوبی؟

    تو معلومه کجایی؟:razz:اصلا پیدات نیستا حواست هست؟

    بچه بد شدیا باید پاشم بیام ببینم چه کارا داری میکنی:surprised::surprised::surprised:

    شایدم امیر مسعودو فرستادم یه تحقیقی در موردت بکنه:D:D:D

    حالا بماند که یکی هم باید آمار خودشو بگیره:D:D:D
    حمید جان من امشب دارم میرم، دیگه شاید مدتها همدیگه رو نبینیم. امیدوارم بخاطر تمام بدیها و سردیهام منو ببخشی...
    پیشاپیش یلدا هم مبارک (از طرف پاییز!!)... بدو که روز کوتاهه، پاییز آخر راهه... هندونه رو آوردی؟ جوجه هاتو شمردی؟
    زمستونه از فردا. مبارک باشه یلدا :D:gol:


    سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
    تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
    جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
    سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع
    دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
    آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
    چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت
    خرقه زهد مرا آب خرابات ببرد
    خانه عقل مرا آتش میخانه بسوخت
    چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
    همچو لاله جگرم بی می و خمخانه بسوخت
    ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
    خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
    ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
    که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
    :gol:سلام به آقا حمید عزیز ،خوبین شما ؟ خوش میگذره ؟ این ایام رو خدومتتون تسلیت میگم
    راستش نیست دیر به دیر میام باشگاه گفتم یه سلامی عرض کنم و بگم تو این روزا منم دعا کنید
    باز باران با ترانه /مي خورد بر بام خانه /يادم آمد كربلا را /دشت پر شور و بلا را
    گردش يك ظهر غمگين /گرم و خونين /لرزش طفلان نالان/زير تيغ و نيزه ها را
    با صداي گريه هاي كودكانه /وندرين صحراي سوزان/مي دود طفلي سه ساله/پر ز ناله دل شكسته پاي خسته /باز باران قطره قطره
    مي چكد از چوب محمل
    آخ باران كي بباري بر تن عطشان ياران
    تر كنند از آن گلو را/آخ باران آخ باران...
    سلام مهندس..
    احوال شما..
    ديدي انجمن ما بسته شد آواره كوچه خيابون شديم..
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا