-
خوب نیستم :|
میگذره همینطوری
[IMG]
خو چی بود ؟
هوم هیچی
سلام ..
چی بود نوشته بودی
هنوز قهرماااا
زن مراد زنگ میزنه بهش میگه زود باش خودتو برسون بچه مون مداد قورت داده !
مراد میگه : الان راه می افتم …
زنش میگه تا تو برسی من چکار کنم ؟
مراد : با خودکار بنویس
حیف نون با وانتش میزنه ب یه بنز، با کلی گریه و زاری رضایت میگیره،
چهارراه بعدی دوباره میزنه ب همون بنز!
سرشو از ماشین میاره بیرون میگه :
برو منم !:|
چی نوشتی که پاکش کردی ؟
ممنوووووووووووووووووووووووونم..........
الااااااااااااان وقت استراااحتمم بوووووووووووود ........
علم مرااااااااا ميخوواااااااااند..........
بدرووووووووووووووووود........
آرهههههههه شروع شدهههههه...........
دوووست داااااااااااارم اذيتش كنممممممم.......
آرهههههههههه خيلييييييييييييي خوووش ميگذشت.....
امتحانتووووووووووو دادييييييييييي سوي چشمااات زيااادتر شدههههههههه.........
سلااااااااااااااااااااااااام.....
ممنوووووووووووووونم.....
آرهههههههههه ديگهههههههه.....
ولی ی چیزی رو میدونی...اگ همین تاریخ باشگاه بولینگ ..خخخخ...عبده رو هم در نظر بگیرن...به قول بچه ها خدمت هنوزم زیرن
این با اون فرق میکنه
باشگاهشون 40 و خرده ای سالشه رفتم جشن 50 سالگیشو گرفتن
مگه من پرسپولیسیم خو بی انصاف
من مشکوک نیستم عاغا -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
