fahimeh89
پسندها
4,794

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • قانع شدم
    تو قسمت من نه
    مال مردم بودی

    قربان دلم که مال مردم خور نیست...


    امروز دوباره عاشق شدم

    تکیه دادم به شانه های مردانه ات

    موهایم را نوازش می کردی…

    مرا که می شناسی

    رویا زیاد می بافم

    راستـــــی

    دلم برای عطر تنت تنگ شده بود


    پیراهنت را جا گذاشتی

    برای بردن آن هم نمی آیی؟


    مـَردی که عـَطر ِ تو را زده بود

    در خیابان از کـنارم گذشـت ....

    و این یعنے : قـتل ِ غیر ِ عمد .....


    فـکر نـکن که فـرامـوشـــت کـرده ام...
    یـا دیـگر دوسـتـــت نـدارم !
    نــه !
    مـن فـقــــــط فهـمیـدم :
    وقـتی دلــــــــت بـا مـن نـیست ؛
    بودنـت مشـکــلـــی را حـل نـمیکـند ،
    تـنها دلـتـنـگتـــرم مـیکـند .


    هنوز هم كسی نمیداند:
    چوپان قصه ها
    دروغ میگفت تا...
    تنهایی هایش بشكند
    اااااااااااااااااای مردم
    گرگ گوسفندهای مرا هم خورد
    ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
    ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﭽﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
    ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ : ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
    ﻣﺠﺮﺩﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
    ﻣﺘﺎﻫﻠﯽ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﺠﺮﺩ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ!
    ﭘﯿﺮﯼ : ﺗﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﭘﺎﺕ ﻟﺐ ﮔﻮﺭﻩ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻫﺮ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
    ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻏﻠﻄﯽ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺑﮑﻨﻢ
    مـــ‌‌ ــ ـــادر

    زیـــبـــاتـــریــن نـــگـــاه خــ‌ ــ ـدا

    کــه در چــــشــــــــم بــرهــــم زدنـــــی

    تـــــپــــش نـــامــنــظم نـــگــــاهــــم را می خـوانـــد...
    خدایـــــا!


    گاهــــی نگاهــــی ، یـــــــادی


    باورم نمیشود که دیگر مرا نمیبینی !



    جــوجــــه اردک زشـــتـــت شــــدم ؟!
    چوبی به آسـتـینم کــــرد ایــن دنــیا کـه...
    مـــعنای ســکوت تلخ مــترسـکـ- را
    اکـــنـون مـیفهمم !!!

    شايد فراموشت شدم ، شايد دلت تنگه برام

    شايد بيداري مثل من ، به فکر اون خاطره هام

    شايد تو هم شب که ميشه ميري به سمت جاده ها

    بگو تو هم خسته شدي مثل من از فاصله ها

    هر بار که می خواهم به سمـتـت بیایم یادم می افتد

    ” دلـتـنـگی ”

    هرگز بهانه خوبی برای تکرار یک اشتباه نیست . . .
    چــه خــوب مـی شـــد اگـــر گــاهــی آدم مــی تـــونــســت . . .

    دوســتــای خوب مــجـــازی شــو . . .

    مــثــل یــک عــکــس گـــل ســـرخ . . .
    مــثــل یـــک آهـــنــگ قــشــنــگ . . .
    مــثــل یــک کــتـاب عــــالی . . .

    دانـــلــود کــنــه . . . بـــیــاره پــیــش خـــودش ...
    ...
    تو می مانی
    این را دیروز شاپرکی گفت که از شمال می آمد
    بهار می آید
    و حس با تو بودن
    دوباره تمام تنم را در بر می گیرد
    به شاپرک ها حسودی می کنم
    وقتی تو را زودتر از من دیده اند
    گاهـــــــــــــــــــــی وقتـــــــــــــــــها . . .

    از کنار غصه ها باید رد شد و گفت :
    میـــــــــــــــــــــــگ میـــــــــــــــــــــــــگ . . .
    خدايا
    بت بود ... بت شكن فرستادي ...
    من اينروزها پر از بغضم ... بغض شكن هم داري؟

    آرزوی من ماندن اوست............. اما........... خدایا اگر آرزوی او رفتن من است
    آرزوی او را برآورده کن! من دیگر آرزویی ندارم..........!
    در اتاق تاریک

    وقتی سیگارم را روشن می کردم

    به شعله کبریت خیره ماندم

    و این شعر

    در ذهنم شکل گرفت

    تاریکی را نمی شود به آتش کشید

    باید تاریکی را روشن کرد!

    --------------
    رسول یونان
    عزیزم حتی دیگر نمیخواهم آرزویت باشم…
    آرزو میڪنم
    “او”
    آرزوی تو باشد
    و
    آرزوی او…
    “دیگری”…
    سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است

    گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی
    و گاهی
    آنقدر منتظر میمانی تا وقتی که میفهمی زودتر از این ها باید فراموش میکردی . . .
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا