درد ، در جسمم آرام نمیگیرد فریاد هایم را پشت بغض پنهان میکند عشقت شیره جانم را میمکد
همچون زالو بدون سیری من هر روز نحیف تر و خسته تر آغاز میکنم بودن ،
بدون تو را ولی دیگر جان به لب رسیده یا لب را دور می اندازم یا جان را !!
همچون زالو بدون سیری من هر روز نحیف تر و خسته تر آغاز میکنم بودن ،
بدون تو را ولی دیگر جان به لب رسیده یا لب را دور می اندازم یا جان را !!