fahimeh89
پسندها
4,794

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ز چوپان پیری که دیگر توان چوپانی نداشت پرسیدند…چه خبر؟؟
    با لهن تلخی گفت:
    گرگ شد!
    … آن بره ای که نوازشش میکردم…

    قلبی دارم خسته از تپیدن
    مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ..!
    مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک نــگــاه ..
    یـــک لبـــــخـنـــد ..
    بــه بــازی میـــــگیــــری ..!
    مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت ..
    و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم ..
    مــــــی گویند ســــاده ام ..!
    اما مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم ..،
    همیـــــــــن!
    و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد ..!!‬
    راستش را بگو

    نکند تو همان
    “این نیز”
    هستی که
    همیشه می‌گذری؟
    من آن پیرمرد خمیده پشتم

    که هر شب جمعه راهی دراز را می آید

    تا فانوسی بر کند دخیلهای فراموش شده را.
    ...
    توآن امام زاده مغروری

    که یک هفته انتظار را

    پایان نمی دهی به اجابتی
    کنارم نشسته ای
    چشم در چشم من.
    در ساعت شنی آب می ریزم
    شاید این احساس ٬ جاودانه شود!!!
    من : دهکده ها نبض حقایق هستند
    او : مردم دِه با تو موافق هستند

    ناگاه صدای خیس رعدی پیچید :
    باران که بیاید همه عاشق هستند !
    این روزها به هر که می رسم

    شماره اش را تـعارفم می کند!!!

    انگار که سیگار است!

    چون در جوابشان می گویم:

    من اهلش نیستم…!!!
    هرچه هستی باش!
    اما کاش...
    نه! جز اينم آرزويی نيست.
    هرچه هستی باش!
    اما باش
    در تو صیادی است
    با آب و دانه
    و هزار چاقوی تیز
    و در من
    حماقتی گنجشک وار
    که آسوده ام می کشاند
    بر بام تو . . .
    به چشم هایَت بگو
    انقدر برای دلم رجز نخوانند
    من اهل ِ جنگ نیستم،شاعرم
    خیلی بخواهم گرد و خاک کنم
    شعری می نویسم
    آنوقت اگر توانستی مرا در آغوش نگیر !
    گاه از خیال من گذر می کنی

    "بعداشک می شوی"

    حال

    رد پایت خط می شود روی گونه من
    کنار چشمه نوش تو تشنه جان دادن

    به جان دوست که افسانه غم انگیزی ست

    بهارِِ عمر من بینوای مسکین بود،

    همان زمان که تو گفتی به من: ((چه پائیزی ست))!
    هيچ وقت
    هيچ وقت نقاش خوبي نخواهم شد!
    امشب دلي كشيدم
    شبيه نيمه سيبي
    كه به خاطر لرزش دستانم
    در زير آواري از رنگ ها
    ناپديد ماند.......


    حسین پناهی
    دیگربازی بس است..

    بیاشمشیرهاراکناربگذاریم..

    دستهایمان رابشوییم وچیزی بخوریم..

    اما چرادستهای توخونیست وپشت من میسوزد..؟
    دیگر حالَ‌م از حرف‌های عاشقانه به هم می‌خورد،
    وقتی هر شب، توویِ شیشه‌ی سردِ مانیتور،
    باید به چشم‌های سردِ شیشه‌یی‌ت زُل بزنم
    و بگویم: دوستت دارم!
    دلم "کما"میخواهد

    ازانهایی که دکترمیگوید:


    متاسفم..


    فقط برایش "دعا"کنید...
    .
    .

    عین یک معجزه ای
    وقتی برای اثباتی به کار می روی
    آنجا که همه ناامیدانه از افتادن برگی زرد حرف می زنند
    تو می مانی
    تا بهترین معجزه قرن شوی
    معجزه من
    حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد!

    حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه

    اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!

    خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!

    برمیگردم چـون

    دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
    تمام أثاثیه خانه ام را فروختم جز یک صندلی...
    شاید روزی که به دیدارم آمدی
    خسته باشی
    نبودنت مثل تمام کردن سیگار است
    در نیمه شبی برفی
    وقتی دکه های شهر بسته اند
    این قطار

    به هیچ‌کجا نمی‌برد تو را

    پیاده شو!



    ما در شهرِ اسباب‌بازی‌ها زنده‌گی می‌کنیم.
    خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ چیست ؟؟تیکاف غضنفر به مدت 10 ثانیه قبل از تف کردن

    [IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG][IMG]
    خدایا ...
    جای سوره ای به نام " عشق " در قرآنت خالی ست ،..
    که اینگونه آغاز میگردد :
    .
    .
    .
    و قسم به روزی که قلبت را می شکنند
    و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت !!!...
    آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از انچه هستند تصور میکند. ((مونتسکیو))
    هيچکس نـفهميـــــد که « زلـيخـــــــا »* مــَـــــــــرد * بـود ....!!

    ميــــداني چــــــــــــرا ؟؟؟

    مـــــردانـــگي ميــخواهـــــد!مــــــــاندن ، پــاي عشــــــقي که مـُـــدام تـو را پـــس ميــــزنــد...
    نه حوصله دوست داشتن دارم


    نه میخواهم کسی دوستم داشته باشد

    این روزها سردم

    مثل دی، مثل بهمن، مثل اسفند

    مثل زمستان

    احساسم یخ زده است

    آرزوهایم قندیل بسته است

    امیدم زیر بهمن سرد احساساتم دفن شده است

    نه به آمدنی دلخوشم نه از رفتنی غمگین


    این روزها پر از سکوتم




    ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ! ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳتت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷه...! ﺑﺎﺗﻮ ﻣﯽمونه.

    برای ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﻣﯽ ﺟﻨگه!

    "ﺍﻣﺎ" ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳتت ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشه ﺑﻪ ﻫﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺮه!
    به تو که فکر میکنم بی اختیار به حماقت خود لبخند می زنم...

    سیاه لشکری بودم در عشق تو...

    و فکر می کردم بازیگر نقش اولم افسوس.............
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا