گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد و تو هر روزسحر می نشینی لب حوض تا بیاید از راه...
از خم پیچک نیلوفرها..
روی موهای سرت بنشیند ...
یاکه ازقطره ی آب کف دستت بخورد..
گاه یک سنجاقک همه ی معنی یک زندگی است
پيرمرد خسته کنار صندوق صدقه ايستاد.
دست برد و از جيب کوچک جليقهاش سکهاي بيرون آورد.
در حين انداختن سکه متوجه نوشته روي صندوق شد:
صدقه عمر را زياد ميکند، منصرف شد!!!
خیلی شبیه هستید
انگار بزرگتره از خودته اره؟
ریش هاشو بزنه شاید بعضی ها اشتب بگیرنتون
دوتاشم نیم رخه من از کجا دقیق نظر بدم
اینم بگو مگه دختری این همه رو خوشگلی حساسی