جایی هست که دیگه کم میاری ...
از آمدنها ،رفتن ها ،شکستن ها ...
جایی که فقط می خوای یکی باشه
یکی بمونه
نره ،واسه همیشه کنارت باشه ...
من الان اونجام ...! تو کجایی ...؟
همه در دایره ی دوست گرفتار شدند / بی نوا دل که در این دایره پرگار نشد ،
عاشقان سایه گریز و سایه ی یار شدند / یار از خون دل عشق خبردار نشد ،
چشم ها مست ز هوشیاری و در خواب شدند /خواب از یاد رخ دوست بیدار نشد