azadeh_arch _eng
پسندها
1,557

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خواهش میکنم ... تو خودت قند و نباتی ... شکلاتی آبناتی
    دست قشنگت درد نکنه . گرفتن چایی از دست تو یه طعم دیگه ای داره . بیار و کنارم بشین با هم حرف بزنیم
    قند هم نمی خواد . خودت هستی کافیه
    مرسی گلم...
    خونه چیزی کم کسری نداره؟ خودت چیزی نمی خوای؟ هرچی میخوای بگوهااااااااااا...
    حالت خوبه؟
    راستی عید تو هم مبارک
    ایشالا هر روزت عید باشه ...
    ای جاااااااااااااان ... بیا در آغوشم ....
    گریه نکن دیگه . منم گریم میگیره هااااااااااا ... نگا به این ابهت نکن دلم شیشه ایه ...
    اشکاتو پاک کن بخند ... بذار از کنار هم بودن لذت ببریم ...



    به قربانگاهت آمدم
    تا خود را قربانیت کنم
    اما دریغ
    گوش هایم به ندای شیطان لیک گفت


    --------------
    دعایم کن
    که محتاج دعایت هستم

    فانوس تنهایی
    شب عید قربان
    یا علی
    قربون تو دختر...
    سلامت باشی . در کنار عزیزی مثل شما . تا باشه کنار هم باشیم.
    من خوبم . مگه میشه آدم زنی مثل تو داشته باشه و بد باشه!!؟ نه میشهههههههههههههههه!!!!؟؟؟؟
    چه خبر؟ چیکارا میکنی؟
    سلام :gol:
    شما ميتونيد توي اين قسمت كلمات كليدي كه مربوط به تاپيكتون ميشه رو سرج كنيد مثلا درباره اون تاپيك كلمه مجري و مثلا كلمه زيباترين رو سرچ كنيد و تاپيك هاي ميارو بينيد ....
    بازم اگه سوالي بود من در خدمتم;)


    گویند صدای خفاش ها آنقدر بلند است که ما تونایی شنیدن آن را نداریم
    و چه زیباست این گوهر ناب ...
    خدایی که در همین نزدیکی است
    اما دریغ
    بارها دچار عجز و ناتوانی شدیم
    و تو را ندیدیم
    :question:سلام ازاد جون من درگیرم با خودم میخوام بهت امتیاز بدم اما نمی تونم چیزی نیست چیییییییییییکاااااااااااا اااااااااااااااااارکنم:w06:
    هرگز نگويمت خدايا دست من بگير....عمريست گرفته اي مبادا رها كني...!
    :thumbsup2:توپ حرف نداره خیلی باحالی ازاده جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون:w21:
    به درست برس
    شرمنده من یهو بدون خدافظی رفتم
    ایشالا درست میشه ماکتاا، راحت میشی

    :gol:
    سلااااااااااااام
    خووووووووووبی ؟

    چه خبرااا ؟
    مرسی منم بد نیستم
    بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم---همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم----شدم آن عاشق دیوانه که بودم
    در نهانخانه جانم رخ یاد تو درخشید----بوی صد خاطره پیچید یاد صد خاطره خندید
    یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم----پرگشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم
    به تو گفتن حذر از عشق ندانم نتوانم----سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
    روز اول که دلم به تمنای تو پر زد----چون کبوتر لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدی-----من نگسستم نپریدم نرمیدم
    .
    .
    .
    بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم؟؟؟؟؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا