ava_s
پسندها
374

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خبر ندارم که انتخاب رشته کرده یا نه ... جدیدا زیاد حرف نمیزنیم .

    آره دیشب اومدم یزد ... هشت روز اهواز بودم ... بیرون نمیرفتم زیاد ... خونه مامان بزرگم بودم بیشتر ... خیلی گرم بود .

    جان رزا کمتر نداشت بگیرم ... مجبور شدم

    خو من که دلم نمیاد خو :(

    آوا چشام تنگ شدن : ))) با اجازه برم لالا ... به بچه های کنفم سلام برسون ... بوسو بخل فیراوون :heart:
    خودا نکنه همسری :biggrin:

    هیچی انتخاب رشته که نکردم ... شروع کردم مدتیه دارم میخونم .

    ها قبل از اینکه برم اهواز وصل کردم ... آخر ترمی استاده گیر داد که برام تحقیق بیارید ... حوصله کافی نت نداشتم . رفتم سه ماهه گرفتم
    عیبی نداره عسیسم ... من پسمو عوض کردم .. یادم نمیاد چی گذاشتم : ))))

    ایمتحانات که هنوزشونه ... یه شنبه میان :دی

    ها اگه خدا بخواد
    نه ایشالا نموپوکه ... بخلم نیومدی که !

    هنو گوشی نداری ؟!
    للاااااااااااااااااااام عسیسم ... خوفم خوفی ؟!

    منم دلم تنگولیده بود ... دلت صاف ! نت موخوای چه کنی ؟!

    بوشخید ... فرک نکنی بی مهرفتماااااااااااااااا .. سیمکارتم شیکسته ... وقت نکردم درستش کنم
    سیلام
    ها خوفم تو هم که همیشه خوفی :دی
    اوخی، خودم میبرم میدم اوراقت کنن عزیزم :دی
    ها من دلم برعکس میباشه خو، چیکارش کنم؟
    کوجای باز تو؟

    خـدایـا دلتنــگــ شــده ام بــه انــدازه آسمــانـتـــ . . .

    دیـــروز آرزو داشتـــم کــه دستـــ اتفـــاق را بگـیــرم تـــا نیفتـــد،

    ولــی امــروز فهمیـــدم اتفـــاق هـــم کـه بیفتـــد بـاز من زنـدگـی خواهــم کــرد

    چــــون تـــــو میــــخـواهـــــی .
    آوایی بتت گفته بودم من نیلوام؟
    اسمم عوض شده عخجم
    سلام خواهر آوا ....خوبی؟ به مرجی بگو من هرجا رسیدم تولدش تبریک گفتم اما خودش نیافتم .....چرا شب تولد مرجی هیشکی نبود
    خجسته میلاد مولود کعبه حضرت علی (ع) و روز پدر رو بهتون تبریک میگم
    انشاالله روزی در نجف , کنار صحن طلایی مولا

    هر چه داریم از نگاه توست مولا...
    میلاد مولود کعبه مبـــــــــــــارک:gol:
    ها خوفم ننه
    پس چی منم ننم، اونم از اون اصلیاش :دی
    ای بابا، خوتت که قراضه نشدی؟ :دی
    من نیز دلم برایت دریا شده است از تنگی :دییییییییییی
    در کوچه های تنهایی هزار بار قدم زدم/فکر کردم/به خودم گفتم باز/از او فرشته ای بساز/اما نشد/پاکی می خواستم/زلالی می خواستم/یکرنگی می خواستم/تا بسازم/آنچه او نداشت/او راه را در بیراهه های شهر شلوغ گم کرده بود/گمشده ای که به همه راه نشان می داد/دیو گونه/شیشه ی عمر خود را غرور می دانست/که شکستنش برای او مرگ بود/او دیواری ساخته بود از دروغ/و سقفی از ریا/و پنجره ای رو به تاریکی/غافل از روزی که این سقف بر سرش خراب می شود/و آن روز مرگ نیز ناجی نیست/او از هر قبیله ایست که با هر لبخند/در ذهن خود/طناب دار تو را می بافند/و از سادگیت نقاب می سازند/تا در قلب تو/خدای گونه بنشینند/و عاشقانه/مرگ را به تو تقدیم کنند/آن روز که فلک مرا به دار می کشید/پرنده ای دیدم/ که اوج پروازش شکستن بود...
    کدام یک از ما بد جنس تریم?
    من?
    که آرزوی کشیدن موهایت یکدم رهایم نمی کند?
    یا تو?
    که همیشه هوس کندن گوش هایم آزارت می دهد?
    بد جنس!!
    کدام یک بچه تریم?
    من?
    که کودکانه بهانه ی چشمهایت را می گیرم?
    یا تو?
    که بچه گانه شعرم را خط خطی می کنی?
    کدام یک عاشق تریم?
    من?
    که ذره ذره وجودم چون شمع در حسرت نگاهت آب می شود?
    یا تو?
    که شعله نگاهت هر دم شعله ور نگشته خاکسترم می کند?
    کدام یک بازیگوش تریم?
    من?
    که دلم بازیچه بازی موهایت در نسیم هر لحظه به شوق بوییدن زلفت می تپد?
    یا تو?
    که با هر کرشمه ات بیچاره دلم را به بازی گرفته ای?
    ...ها.!...کدامیک...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا