atousa_m
پسندها
4,592

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سیلام آتوسا جونم..خوبی؟؟وای دیارتون چقدر خوشمل بود...چقدر جاها رو رفتیم گشتیم و خوش گذشت...ولی کویرش خیلی سرد بودها...تو خوبی؟؟خوش گذشت تولد؟؟چه خبرا بود؟؟برای من عکس گرفتید ببینم؟؟
    نه دیگه عاشق شدی دوا و درمونم نداره:D
    باید بسازی باهاش:D
    فقط میتونی جلوشو بگیری بیشتر نشه:biggrin:
    باشه بعدن اینکار رو می‌کنم
    با اجازه برم
    فلن :gol:
    سلاام سلاام
    خوووبی ؟

    شوخی نکن، این چیزا برات خوب نیست، گناهش می‌افته پا من :دی
    میسی:gol:

    نه فعلا که یه نفر دیگه کند ذهن شده:razz:
    دستم بهش نرسه فقط
    کلی سلامتونو رسوندم و خیلی حرفای دیگه:cry:

    نه احتمال زیاد عاشق شدی:D
    حالا تازه خفیف هستی تو:D
    بذار به پای من برسی دیگه خونتونم گم میکنی:biggrin:
    ممنون دوستان جای ما:redface::gol:

    نگفت؟:surprised::surprised::surprised:
    ای بگم چی بهت مهران:razz:
    کلی پیغام دادم بهتون بگه نامرد هیچیشو نگفته؟:cry:

    امتحانم جمعه هست
    آها پس زیادی آلوچه خوردی:biggrin:اشکالی نداره خوب میشی:gol:

    اگه ببندیش به صندلی که عالیه:Dدلم خنک میشه:biggrin:
    ایشالا بتونم جبران کنم:D

    نه بابا ارشد به چه درد میخوره؟
    نه امتحان گلخونه دارم
    منم خیلی دوست دارم ببینمتون:gol:
    یکشنبه اومده کلی دلمو آب کرده که می خواد بره بیرون عصر قرار دارین:cry:
    چیزایی که گفتم رو بهتون گفته بود؟:surprised:
    آخی چت شده بوده؟تو هم مثل بقیه سرما خوردی؟
    انشالا زودی خوب بشی:gol:

    آخه مهران کارش از اینا گذشته :Dتنبیه هم کارساز نیست براش:biggrin:
    حرص میده آدمو نه یه ریزه ها:D
    نه کاری به آرامش ندارم قلقش دست خودته:biggrin:

    تهرانم دست رو دلم نذار که خونه
    یه دختر دایی دارم سه سالشه تهران هست پریشب زنگ زدم بهش تا گوشی رو برداشته میگه تو مگه قرار نبود بری بلیط بگیری بیای پیشمون؟گفتم کلاس دارم گفت خوب بیا اینجا برو کلاس
    گفتم نه امتحان داره میگه بیا من اتاق خالی داریم برو اونجا بشین درستو بخون
    میبینی وضعیت منو؟:cry:
    نه عید از تهران مهمون داریم نمیشه
    این تهران اومدن منم طلسم شده:cry:
    سلام آتی جان:gol:
    خوبی؟خوش میگذره؟
    خوش گذشته تعطیلات؟:D
    میگم آتی یه خواهش اگه ممکنه
    دفعه بعدی که مهرانو دیدی از طرف من یکی بزن تو سرش تا من سر وموقع که اومدم تهران حسابشو برسم:Dبزنیا بگو افسون خواسته:D
    خاله خاله خاله
    مرسی که دوباره یه پست ازت توی تالار دیدیم
    خاله تهنامون نذالی یه وختیاااااااااااااااااااااااااا
    بوس بوس
    خدا گفت: زمین سردش است.چه کسی میتواند زمین را گرم کند؟
    لیلی گفت:من.
    خدا شعله ای به او داد.لیلی شعله را توی سینه اش گذاشت.
    سینه اش آتش گرفت.
    خدا لبخند زد.لیلی هم.
    خدا گفت :شعله را خرج کن.زمینم را به آتش بکش.
    لیلی خود را به آتش کشید.خدا سوختنش را تماشا میکرد.
    لیلی گر میگرفت.
    خدا حظ میکرد.
    لیلی میترسید.میترسید آتش اش تمام شود.
    لیلی چیزی از خدا خواست.خدا اجابت کرد.
    مجنون سر رسید.مجنون هیزم آتش لیلی شد.
    آتش زبانه کشید.آتش ماند.زمین خدا گرم شد
    خدا گفت:اگر لیلی نبود زمین من همیشه سردش بود...
    بترکی!! پس اینبار نمی تونی مدال افتخار کسب کنی. تو این چند روز خبری نبود که کجا جمع بشیم و از کجا حرکت کنیم و ....؟
    مرسی آتی جان. داغونم. یکسره از فرودگاه اومدم شرکت. دارم می میرم از خستگی.
    آتی برنامه فردا چه جوریه؟ چرا اس ام اس جواب نمیدی؟ قراره بچه ها کجا جمع بشن؟ از کجا شروع کنن؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا