ataata117
پسندها
342

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است ...
    که به عشق تو قمر قاری قرآن شده است ...
    مثل من باغچه ی خانه هم از دوری تو...
    بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است ...
    بس که هر تکه ی ان با هوسی رفت ،دلم
    نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است ..
    بی شک ان شیخ که از چشم تو منعم می کرد
    خبر از آمدنت داشت که پنهان شده است ..
    عشق میهمان عزیزیست که با رفتن او ..
    نرده ی پنجره ها میله ی زندان شده است ..
    عشق زاییده ی بلخ است و مقیم شیراز
    چون نشد کارگر آواره ی تهران شده است ..
    عشق دانشکده ی تجربه ی انسان هاست ..
    گرچه چندی است پر از طفل دبستان شده است ..
    هرنو آموخته در عالم خود مجنون است ..
    روزگاری است که دیوانه فراوان شده است .
    ای که از کوچه ی معشوقه ی ما می گذری !!
    برحذر باش که این کوچه خیابان شده است ...
    نگیر از این دل دیوانه، ابر و باران را
    هوای تنگ غروب و شب خیابان را
    اگر چه پنجره ها را گرفته ای از من
    نگیر خلوت گنجشکهای ایوان را
    بهار، بی تو در این خانه گل نخواهد داد
    هوای عطر تو دیوانه کرده گلدان را
    بیا که تابستان، با تو سمت و سو بدهد
    نگاه شعله ور آفتابگردان را
    تو نیستی غم پاییز را چه خواهم کرد
    و بی پرنده گی عصرهای آبان را
    سرم به یاد تو گرم است زیر بال خودم
    اگر به خانه ام آورده ای زمستان را
    بریز! چاره ی این عشق، قهوه ی قجری ست
    که چشمهای تو پر کرده اند فنجان را ...!
    ا.معادی
    یک نامه ام، بدون شروع و بــــدون
    نام امــروز هـم مطابق معمـــــول ناتمــــام
    خوش كرده ام كنارتو دل وا كنم كمی
    همسایه ی همیشه ی ناآشنا؛سلام
    ازحال و روز خودكه بگویم،حكایتی است
    بـی صفحه زندگانــی بـی روح و كم دوام
    جــویای حـــال از قلــم افتاده هـــا مباش
    ایام خوش خیالی و بی حالی ات،به كام!
    دردی دوا نمی كنــد از متن تشــنه ام
    چیزی شبیه یک دل در حــال انهــــدام
    در پیشگــاه روشــن آییــنه می زنـــم
    جامی به افتخــــار تو با بــاد روی بــام
    باشد برای بعد اگــــر حرف دیگری است
    تا قصه ای دوباره از این دست، والسلام!

    باید این احساس در دل مانده را پنهان کنم
    این شکستن های بر جا مانده را درمان کنم

    عاشقت باشم ولی عمدا فقــط دورت کنم
    له شدن های غــرورم را کمی جبـران کنم

    روبرویت هی بخندم بی خیالی طـی کنم
    در نبودت خویش را در شاعری عریان کنم

    رشـد کرده در درونم ریشه ای با نــام تو
    در نظـر دارم تبـر بردارم و ویـــران کـنم

    خسته ام از این نقاب لعنتی بر چــهره ام
    نه نمی خواهم تو را در بودنم کتمان کنم

    ابر بغض آلوده ام باید ببارم بـی هـــوا
    در توانم نیست بـاران باشم و پنهان کنم

    آرزو پناهی

    میخواهمت میدانی اما باورت نیست
    فکری به جز نامهربانی در سرت نیست

    دیگر شدی هرچند ، امّا من همانم
    آری همان شوری که دیگر در سرت نیست

    من دوستت دارم تمام حرفم این است
    حرفی که عمری گفتم اما باورت نیست

    من آسمانی بی کران،روحی بلندم
    باور کن این کوتاهی از بال و پرت نیست

    ای کاش از آغاز با من گفته بودی
    وقتی توان آمدن تا آخرت نیست

    ناصر فیض


    طاقت ندارم از نگاهت دور باشم
    یا پیش هم باشیم و من مجبور باشم...
    با من بمان هر لحظه می افتم به پایت
    هر چند در ظاهر زنی مغرور باشم
    وقتی دلت صیاد این دریاست ای کاش
    من ماهی ِ افتاده ای در تور باشم
    بگذار با رویای وصلت خو بگیرم
    حتی اگر یک وصله ی ناجور باشم
    آغوش وا کن! حرف هایم گفتنی نیست
    تا کی فقط در شاعری مشهور باشم؟!
    پیراهنم ارزانی چشمان مست ات
    لطفی ندارد عشق اگر محصور باشم!
    روزی اگر سهم کسی بودی دعا کن ـ
    ـ من کور باشم ، کور باشم ، کور باشم!


    زهرا شعبانی
    چرااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    با سلام
    ضمن تبریک سال نو، تالار هنر برگزار می کند ..




    منتظر حضور گرم شما هستیم | :gol:
    سبد دعایم را برداشتم و آن را به سوی خدا گرفتم
    اسمتان را با مهرتان داخل آن قرار دادم
    سبد پر شد از صبوری ، سلامتی...
    لبخند خدا و گل های بهاری...
    آن را به سویتان میفرستم..
    خانه تان پر شود از این هدیه خداوندی
    این هدیه من به دوستان عزیزم در سال جدید...
    پیشاپیش سال نو مبارک...:gol:


    آن گاه که نمادی از امید در فنجان قهوه ات نمیبینی...
    و در طالعت نیز خبری از معجزه نیست...
    بدان که خداوند..
    همه چیز را به خودت سپرده...
    تا بهترین ها را بسازی..:smile:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/entry.php/4377-


    ﻫﺮﺍﺯﮔﺎﻫﻲ...
    ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻫﺮﺱ ﻛﻦ...
    ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎی ﺍﺿﺎﻓﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﺰﻥ...
    ﭘﺎی ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎی ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺍﺕ ﺑﺎﻳﺴﺖ...
    ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺨﺘﻲ ﻫﺎﻳﺖ،ﺩﺭﺩ ﻫﺎﻳﺖ...
    ﺑﺎﻏﺒﺎﻧﻲ ﻛﻦ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ...
    ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺪﺕ ﺭﺍ،ﺳﺒﻚ ﻛﻦ ﻓﻜﺮﺕ ﺭﺍ...
    ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺁﺯﺍﺭﺕ ﻣﻴﺪﻫﺪ...
    ﺭﻳﺎﺿﻴﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ...
    ﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﻛﺘﺎﺏ ﻛﻦ،ﺧﻮﺑﻴﻬﺎی ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻛﻦ...
    ﺁﺩﻣﻬﺎی ﺑﺪ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ ﻛﻢ ﻛﻦ...
    ﺻﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ کﻥ...
    ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺧﻮﺏ ﻣﻴﺸﻮﺩ...
    :gol:....تــرويــج خــوبـــي ها....:gol:



    نزدیک ترین حالت بندگان به خداوند



    امام صادق عليه‏ السلام :

    اَقْرَبُ ما يَكُونُ الْعِبادُ اِلَى اللّه‏ِ عَزَّوَجَلَّ وَاَرْضى ما يَكُونُ عَنْهُمْ، اِذَا افْتَقَدُوا حُجَّةَ اللّه‏ِ، فَلَمْ يَظْهَرْ لَهُمْ، وَلَمْ يَعْلَمُوا بِمَكانِهِ، وَهُمْ فى ذلِكَ يَعْلَمُونَ اَنَّهَ لَمْ تَبْطُلْ حُجَّةُ اللّه‏ِ، فَعِنْدَها فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ كُلَّ صَباحٍ وَ مَسآءٍ؛


    نزديك‏ترين حالت بندگان به خدا و خشنودى او از آنها هنگامى است كه حجّت خدا در ميان آنها نباشد و براى آنها ظاهر نشود و آنها محـل او را ندانند. ولى در عين حال معتقد باشند كه حجّت خدا هست، در اين زمان شب و روز در انتظار فرج باشند.



    بحارالأنوار : ج 52 ، ص 145




    :gol:لطفا به صفحه يکي از دوستانتان ارسال کنيد تا بين همه منتشر شود.:gol:
    درون من..منی است
    که سیگار بر لب خاطرات می گذارد...
    دود می شود با رفتن ها...
    درون من باوریست
    که آسمان را به آتش می کشد....
    جهنم را با رویایم سرد...!
    درون من افکاری موج می زند
    که مدام
    طناب می شود بر گردنم....
    چهار پایه ای نیست...

    من از ارتفاع رویاهایم سقوط کرده ام...
    این قاعده ی بازی است....
    اگر دست دلتان رو شد که دوستش داری ...
    باختنت حتمی است !!

    مینویسم برای" خودم "



    آنان که"عشق" رامی فهمند "عذاب" می کشند


    وآنان که "عشق" را نمی فهمند "عذاب" میدهند

    قلب لعنتـــــــــــي لطفا:

    "خفه شو"

    ودر همه کارها دخالت نکن....

    همین که خون پمپاژ کنی کافیست....

    یه کلام ختم کلام :

    هرکی پاکتره .... تنهاتره

    در مــن

    آدم بــرفــی ای ســت

    کــه عــاشــق آفتــاب شــده!

    و ایــن،

    خــلاصــه همــه داستــان هــای عــاشقــانــه جــهان اســت . . .


  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا