amir_14
پسندها
2,829

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • منم دوسش دارم این بداخلاقو؟
    دیشب میگه دیگه به من نگو اولو:cry:
    من که اصن دوسش ندارم از ذیشبم اصن صداش نکردم جون شش تا بچه ام
    خب گل نداری اشکال نداره... میوه برام بیار:w05:
    اولی مکسوره
    اولو!
    از پارک نه از تو حیاطتون بکن
    من گل خودمو میخوام اصن:w04:
    اره قبول دارم. ولی خب اگر گرادیان دما روی لوله ها خیلی شدید هست و حلت واگرا میشه باید مش رو روی دیواره ریز کنی.
    از ساده ترین حالت شروع کن. اول از دو بعدی.
    چون وقتی سه بعدی مدل میکنی اگر پدیده رو خوب مدل نکرده باشی، اونوقت متوجه نمیشی مشکل از مش هست یا مدل های حل. به نظرم ساده ساده پیش برو.
    سلام امیر جان. خوبی؟
    به به. بسیار هم عالی
    دو بعدی یا سه بعدی هست؟ مبدلت چیه؟ صفجه ای هست یا shell&Tube یا dual pipe؟ تغییر فاز هم داری؟ ماده خالص فقط توش هست؟

    اینا سوال های مهمی هستند، مثلا اگر مبدلت دو بعدی هست کافیه جریان رو پریودیک بگیری و اطراف لوله ها رو مش ریز تر بزنی، و فضای دور از سطح لوله رو مش های بزرگتر. احتمالا در مورد مبدل های دایره ای، مش unstructured بهتر جواب بده.
    نذاشت همشو تو یه پست بنویسم تو دوتا نوشتم

    اول اولی رو بخون بعد دومی رو بخون

    یعنی پیام بالایی اول شعره پیام پایینی آخرشه
    دردهاي من جامه نيستند
    تا ز تن در آورم!
    چامه و چکامه نيستند
    تا به رشته ي سخن در آورم!
    نعره نيستند
    تا ز ناي جان بر آورم!
    دردهاي من نگفتني
    دردهاي من نهفتني است!
    دردهاي من
    گر چه مثل دردهاي مردم زمانه نيست،
    درد مردم زمانه است
    مردمي که چين پوستينشان
    مردمي که رنگ روي آستينشان
    مردمي که نام هايشان
    جلد کهنه ي شناسنامه هايشان
    درد مي کند !!!
    من ولي ... تمام استخوانِ بودنم
    لحظه هاي ساده ي سرودنم
    درد می کند!!
    انحناي روح من
    شانه هاي خسته ي غرور من
    تکيه گاه بي پناهي دلم ... شکسته است!
    کتف گريه هاي بي بهانه ام
    بازوان حس شاعرانه ام ... زخم خورده است!
    دردهاي پوستي کجا؟
    درد دوستي کجا ؟؟
    اين سماجت عجيب
    پا فشاري شگفت دردهاست
    دردهاي آشنا
    دردهاي بومي غريب
    دردهاي خانگي
    دردهاي کهنه ي لجوج
    اولين قلم
    حرف حرف درد را
    در دلم نوشته است
    دست سرنوشت
    خون درد را
    با گِلم سرشته است
    پس چگونه سرنوشت ناگزير خويش را رها کنم؟
    درد
    رنگ و بوي غنچه ي دل است
    پس چگونه من،
    رنگ و بوي غنچه را ز برگ هاي تو به توي آن
    جدا کنم؟
    دفتر مرا
    دست درد مي زند ورق
    شعر تازه ي مرا
    درد گفته است
    درد هم شنفته است
    پس در اين ميانه ... من
    از چه حرف مي زنم؟؟
    درد، حرف نيست!
    درد، نام ديگر من است!!
    من چگونه خويش را صدا کنم!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا