Amir M@hdi.A
پسندها
1,248

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلاااااااااااااام داداشم منم خوبم مرسی
    سلامتی داداش نیستی یا هستی دیگه حالی از ما نمیپرسی :D
    تو چه خبر ؟
    سلام
    خوبین مهندس؟
    مهئدس لطف کنین پست اول این تاپیکو چک کنین...عکس ها باز نمیشن.
    نقاشي 3 بعدي در معابر شهري . حتما ببينيد

    ممنونم ازتون
    زندگی آبی دریاست و عشق...غرق دریا شدن است
    ولی ای دوست بدان می توان غرق نشد می توان ماهی این دریا شد
    شادوخرم به شنا پرداخت
    شرطش آن است که عاشق نشویم جای آن از ته دل از سر جان همه را دوست بداریم
    همه چیز وهمه کس ...همه نقش و همه رنگ...همه شادی همه غم
    زندگی راهرکس به طریقی بیند
    یکی از دل...یکی ازعقل...یکی از احساس
    دیگری باشعر آن یکی با پرواز
    گفته اند:زندگی حسی است ازغربت مرغان مهاجر وچه زیبا گفته اند
    زندگی باران است زندگی دریاست
    زندگی یاس قشنگی است که دل می بوید
    زندگی رازشگفتی است که جان می جوید
    زندگی عزم سفرکردن دل درره معشوق است
    زندگی انگوری است دانه دانه باید خورد آن را !
    زندگی خاطردریایی یک قطره در آرامش رود
    زندگی حس شکوفایی یک مزرعه در باوز بذر
    زندگی باور دریاست دراندیشه ماهی درتنگ
    زندگی فهم نفهمیدن هاست
    زندگی پنجره ای بازبه دنیای وجود
    تا اینکه این پنجره بازاست جهانی با ماست
    آسمان نور خدا عشق سعادت با ماست
    فرصت بازی این پنجره را دریابیم
    درنبندیم به نور درنبندیم به آرامش
    پرده از ساحت دل برگیریم
    رو به این پنجره با شوق سلامی بکنیم
    منم تازه اومدم باشگاه خبری نیست.طبق معمول عادیه


    سهراب گفتی: چشمها را باید شست.....شستم ولی!

    گفتی جور دیگر باید دید......دیدم ولی!

    گفتی زیر باران باید رفت......رفتم ولی!

    او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را

    هیچکدام را ندید

    فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت:

    دیوانه باران زده....
    من به تو خندیدم

    چون که می دانستم

    تو به چه دلهره از با غچه ی همسایه سیب را دزدیدی

    پدرم از پی تو تند دوید

    و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه

    پدر پیر من است

    من به تو خندیدم

    تا که با خنده ی تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم

    بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و

    سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک

    دل من گفت برو

    چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را

    و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من ارام ارام

    حیرت بغض تو تکرار کنان

    می دهد ازارم

    و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

    که چه می شد اگر باغچه ی خانه ما سیب نداشت
    تو گلي تو خوبي تو عزيزي..............آواتارتو دوس دارم تكواندو رو دوس دارم.........در آخر تورو خيلي بيشتر از اين حرفا دوس دارم..............;)
    این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده.
    جالبه حتما بخونید
    سلام..خواهش ميكنم،منم ممنونم بابت قبول درخواستم....:smile:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/400765-اگه-این-خانومه-ایران-میبود-چی-میشد؟؟!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا