یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • ننگِ تاریخ بر پیشانی ما خواهد ماند

    اگر ذره ای از راه شهدا عقب نشینی کنیم!

    (شهید همّت)

    "هفته ی دفاع مقدّس" بر همه ی کسانی که می دانند:

    " دفاع همچنان ادامه دارد..." مبارک باد!:gol:
    افسوس می خورم
    وقتی که خواهرم
    در این دروغزار ِ پر از کرکس ،
    فکر پرنده ای است ؛
    فکر پرنده ای که ز پرواز مانده است .
    --------------------------------------------------
    خواهر من مرا بفهم
    ما برای زندگی امده ایم
    میفهمم تنهاییت را
    اما
    دنیا را ببین
    می توانیم انتظار را بگونه ای دیگر معنی کنیم
    می توانییم
    این را به همه ی دوشیزگان عالم بگو
    از طرف برادرت
    دوستت دارم
    دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی

    با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را

    دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا

    تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری

    و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد

    مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی

    دعایت می کنم، روزی بفهمی

    گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است

    دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد

    با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست

    شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا

    بخوانی خالق خود را

    اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور

    ببوسی سجده گاه خالق خود را

    دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی

    پیدا شوی در او

    دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و

    با او بگویی:

    بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست


    بابت اشعار زیبایی که تو پیجم گذاشتی ممنون.
    فعلا خدانگهدار
    دیدم که خواهرم
    در انزوای خلوت ِ شبهای خود گریست .
    دستش زلال ِ اشک روانش را
    پنهان ستُرد و
    ــ ساکت زیست .....

    از : حمید مصدق
    کاش می دانسـتــــی
    با صبــوری ، شب ِ غــم خواهد رفت
    صبح ، خواهـــــد ـ آمـــد .
    قاب ِ آن پنجـــره ی کوچک را
    می بيني؟
    معنی اش نور و هـــوايی تازه ست .
    از غـبـاری که از آن جادّه ی دور، بجاست ؛
    می توان اندیـشـیـــد ؛
    هست راهـــی که از آن
    می شــود بـار ِ سفـر بـَست و گُريخت:
    زين هـیــاهوی ِ پــُرآشوب ِ پـلـیــــد .
    شما لطف دارین........


    زمانه پندی آزاده وار داد مرا

    زمانه را چو نکو بنگری همه پند است!

    زبان ببند - مرا گفت - و چشم دل بگشای

    که را زبان نه به بند است ، پای با بند است!

    بدان کسی که فزون از تو ، آرزو چه کنی؟

    بدان نگر که به حال تو آرزومند است!!!
    سلام به نظر من دو تا عکس شبیه هستن حلقه هایی که در مرکز مجتمع ترند....
    ببخشید فقط همین به ذهنم میرسه.
    بابت اشعار زیبایی که تو پیجم گذاشتی ازتون ممنونم............
    سلام،حالتون خوبه،من تازه عضو سایت شدم،خوشحال میشم اگه اجازه بدین از تجربه هاتون استفاده کنم
    باز امشب ای ستاره تابان نیامدی
    باز ای سپیده شب هجران نیامدی

    شمعم شكفته بود كه خندد بروی تو
    افسوس ای شكوفه خندان نیامدی

    زندانی تو بودم و مهتاب من چرا
    باز امشب از دریچه زندان نیامدی

    با ما سر چه داشتی ای تیره شب كه باز
    چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی

    شعر من از زبان تو خوش صید دل كند
    افسوس ای غزال غزلخوان نیامدی

    گفتم بخوان عشق شدم میزبان ماه
    نامهربان من تو كه مهمان نیامدی

    خوان شكر به خون جگر دست می دهد
    مهمان من چرا به سر خوان نیامدی

    نشناختی فغان دل رهگذر كه دوش
    ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی

    گیتی متاع چون منش آید گران به دست
    اما تو هم به دست من ارزان نیامدی

    صبرم ندیده ای كه چه زورق شكسته ای است
    ای تخته ام سپرده به طوفان نیامدی

    در طبع شهریار خزان شد بهار عشق
    زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی
    صدای آب می آید، مگر در نهر تنهایی چه می شویند؟
    لباس لحظه ها پاك است.
    میان آفتاب هشتم دی ماه
    طنین برف، نخ های تماشا، چكه های وقت.
    طراوت روی آجرهاست، روی استخوان روز.
    چه می خواهیم؟
    بخار فصل گرد واژه های ماست.
    دهان گلخانه فكر است.
    ***
    سفرهایی ترا در كوچه هاشان خواب می بینند.
    ترا در قریه های دور مرغانی بهم تبریك می گویند.
    ***
    چرا مردم نمی دانند
    كه لادن اتفاقی نیست،
    نمی دانند در چشمان دم جنبانك امروز برق آب های شط دیروز است؟
    چرا مردم نمی دانند
    كه در گل های ناممكن هوا سرد است؟
    ای جانم ای جااااااانم ببوسیدش از طرف من عزیز دلمو:w40::w40::w40::w40:
    بهش بگید این عکس یه آدمه که رو یه کاغذ وایستاده و چون هیچ خطی رو کاغذ نیست نمیدونه کدوم طرفی باید بره،مونده حیرون!
    بعد ازش بپرسید به نظرش اون آدمه باید کدوم وری بره؟
    نه!
    کاری به کار عشق ندارم!
    من هیچ چیز و هیچ کس را
    دیگر
    در این زمانه دوست ندارم

    انگار
    این روزگار چشم ندارد من و تو را
    یک روز
    خوشحال و بی ملال ببیند

    زیرا
    هر چیز و هر کسی را
    که دوستر بذاری
    حتی اگر که یک نخ سیگار
    یازهرمار باشد
    از تو دریغ می کند

    پس
    من با همه وجودم
    خود را زدم به مردن
    تا روزگار،دیگر
    کاری به من نداشته باشد
    این شعر تازه را هم
    ناگفته می گذارم...
    تا روزگار بو نبرد....

    گفتم که
    کاری به کار عشق ندارم!
    مرسیییییییی:D روزات افتابی
    خدایا خورشید را ب من قرض میدهی؟ از ت ک پنهان نیست سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته
    شبی که آوای نی تو شنیدم
    چو آهوی تشنه پی تو دویدم
    دوان دوان تا لبه چشمه رسیدم
    نشانه ای از نی و نغمه ندیدم
    تو ای پری کجائی ؟ که رخ نمینمائی
    از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی
    من همه جا پی تو گشته ام
    از مه مهر نشان گرفته ام
    بوی ترا زگل شنیده ام
    دامن گل از آن گرفته ام
    تو ای پری کجائی ؟ که رخ نمینمائی
    از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی
    دل من سرگشته ی تو
    نفسم آغشته ی تو
    به باغ رویاها چو گلت بویم
    بر آب و آئینه چو مهت جویم
    تو ای پری کجائی ؟
    در این شب یلدا ز پی ات پویم
    به خواب و بیداری سخنت گویم
    تو ای پری کجائی ؟
    مه و ستاره درد من میدانند
    که همچو من پی تو سرگردانند
    شبی کنار چشمه پیدا شو
    میان اشک من چو گل وا شو
    تو ای پری کجائی ؟ که رخ نمینمائی
    از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی
    بالاخره روزي مي فهمي مادر يعني چه؟ حتي شايد بهتر از من هم بفهمي، چون من هر چه تلاش كنم فوقش معني پدر را بفهمم و مادر را فقط بايد از دور احساس كنم . به من قول بده روزي اگر نويسنده يا شاعر شدي و توانستي مادري را بفهمي و توصيف كني، آن را براي من هم - اگر زنده بودم - و براي ديگران معني كن! البته از حالا حسودي ات گل نكند، براي تو هم بايد هديه بياورند.
    ما گنهكاريم، آري، جُرم ما هم عاشقي است
    آري اما آنكه آدم هست و عاشق نيست، كيست؟
    زندگي بي عشق، اگر باشد، همان جان كندن است
    دم به دم جان كندن اي دل كار دشواري است، نيست؟
    زندگي بي عشق، اگر باشد، لبي بي خنده است
    بر لب بي خنده بايد جاي خنديدن گريست
    زندگي بي عشق اگر باشد، هبوطي دائم است
    آنكه عاشق نيست، هم اينجا هم آنجا دوزخي است
    عشق عينِ آبِ ماهي يا هواي آدم است
    مي توان اي دوست بي آب و هوا يك عمر زيست؟
    تا ابد در پاسخ اين چيستان بي جواب
    بر در و ديوار مي پيچد طنينِ چيست؟ چيست؟

    قیصر امین پور

    زمین تا اسمون با این شعر فاصله دارم
    هی... هی... دل خوابزده
    سلام علی آقا،خوب هستید.شنیدم که مسافرت بودید.خوش گذشته ایشالا؟:smile:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا