یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • امیدوارم سئول هم روزی مثل تهران شهر پیشرفته ای بشه
    چند رو زیست
    صدایی از دور دست ها
    از انجا که نمی دانم کجاست
    حوالی تنهایی ام
    قدم میزند
    ارام و منظم
    طور ی که نه خسته میشوم از شنیدنش
    و نه دلتنگ
    صدای خوبیست
    پدر بزرگ می گفت
    هرگاه مسافری عزیز
    مسافری مهربان که دلها برایش می تپند و دیدها منتظر رویتش هستند
    عزیمت کند
    قصد کند
    به سفر
    فرشته ها برایش دعا می خوانند
    نمی دانم شاید این صدا
    این صدای خوب
    صدای فرشته ها باشد
    صدای دعا فرشته ها
    برای تو
    تویی که سا لهاست
    دلهایی را سرگشته خودت کرده ای
    تا بیایی
    تا ..........................
    مرسیییی.مچکر.
    داهی جون من برم دیر وقته.خوشحال شدم صحبت کردیم.شبت به خیر و شادی.خدانهگدارت
    کلاا.هربار میام میبینم چیزا جدید نوشتید.میخونمشون ببخشید فضولم دیگه:D
    خب پس شما رو هم که خوب میشناسن! حتما دلیل خوبی دارن :biggrin:
    خدا واسه هم نگهتون داره، دوست خیلی خوبه. منم عاشق دوستام هستم.;)
    برم پی خواب که صبح زیاد نخوابم و ایشالا زودتر بیدار بشم.
    گپ زدن با شما رو دوست دارم، شب قشنگی داشته باشین...
    گاهی شاپرکی را از تار عنکبوت می گیری. خیلی آرام تا رهایش کنی.
    شاپرک میان دستانت له می شود...
    نیت تو کجا و سرنوشت کجا..
    بازم دقت کنین..... به نگران باش حل نمیشه اش نگاه نکنین، میگه:
    با خودت جور تازه ای تا کن
    با بدی جور تازه ای بد شو
    مثل حرف های بی مخاطب باش
    این رو من به امید تعبیر میکنم!
    نمیدونم شایدم چون من زیادی به همه چی از دید مثبت نگاه میکنم این برداشت رو داشتم و حق با شما باشه! :w19:
    به هر حال من خیلی اینکارو دوست دارم و به هیجان میارتم. :w11:
    -------------------------------------
    شما که شخص آروم و ملایمی به نظر میای ولی این آهنگ پر شر و شوره، چه ترانه، چه موزیکش، منم نمیدونم دوستتون چه رابطه ای بین این آهنگ و شما پیدا کرده! ازش بپرسین به منم بگین کنجکاو شدم!
    ایشالا 100 ساله شی.ولی 100 ساله سالمااا:Dپیر شدی زن نگرفتی/ای داد ای بیداد:D
    فکر میکنم بهمن ماه بیارنمون
    سرده؟ به نظر منکه زیادی هم داغ میاد!!! :eek:
    گفتم ترانه اش زیباست ولی نگفتم که عالی ست. مسلما این بهترین ترانه تو کارنامه ی ایشون نیست، اما ترانه ی زیبا و قوی و البته خلاقی هست. مخصوصا بیتی که سرمه ایش کردم کوووولاکه. موزیکش هم همینطور. اینم بقیه ش:
    مثل سایه با منی همه جا
    چی میدونی از گذشته ی من
    توی دنیا له و لورده شدم
    اگه ارباب هایی هم بودن
    من برای خودم یه برده شدم
    لای تقویم حسمو وا کن
    مثل اعتراض نطفه ببند
    روی نت های کوک بی اعصاب
    دنیارو آب میبره امروز
    پاشو پاشو پاشوووو از خواب
    مثل حرف های بی مخاطب باش
    نگران باش حل نمیشه....!!!
    داهی جون پیر شدی حواس نمونده براتا.چند بار میپرسی حالم خوبه؟!:Dبه خدا خوبم:D
    احساس پرانتزی را دارم
    که همه ے اتفاقات خوب
    داخل آن اتفاق مے افتد .
    آری ؛ خدا را مهمان قلب کوچکم کرده ام
    مرسی داهی جون.شما خوبید؟
    آره چشممون روشن انیس برگشت:Dحالا امیدوارم باز یهویی نره 6 ماه بعد برگرده
    خدایا صدایم کن از کوچه بی کسی

    رهایم کـن از کنج دلـــــــــــــواپسی

    مـرا بـا تـمـام غلطهــــای املایی ام

    بـبـخـش و بخـوان متـن انشا ئی ام

    مبــــــادا که باران رحمت دریغم کنی

    بـه نـاپاکی و کنج عزلت رفیقــم کنی

    مـن اینــجـــا به درد خــودم عاشـقـم
    نـــشــایـد به عشقـت کنــی لایـقــم ....
    مثل خاطرات بد کردار
    تو سرم مثل بوق ممتد شد
    با خودت جور تازه ای تا کن
    با بدی جور تازه ای بد شو
    مثل حرف های بی مخاطب باش
    تو سرم مثل پنکه می چرخی
    دم بکش رو اجاق چشم من
    اب خوش تو گلوی من جا خورد
    وقتی چشمهای من تورو دیدن
    مثل فیلم های بی سرانجامی
    طی کنم بیخیالی چی رو
    توی این شبای بیخوابی
    بعد از این ز بام های دروغ
    قوس های تشدید بی تابی
    نگران نباش حل میشه
    واسه من نشو آب رو آتیش
    مثل تب کردن گل یخ باش
    جست و جو کن اتفاق منو
    [/CENTER]
    البته...! هم ترانه ش زیباست و هم موزیک ریتمیک و خیلی جذابی داره. این آهنگ هم از اون دسته ست که توی کنسرت سالن رو به مرز انفجار میرسونه. خواهرزاده ی 7 ساله ی من دیوانه ی ریتم این آهنگه! این بشر سلیقه ش کلا مثل خاله شه!
    ------------------------
    به به، پس اتاق شمام که کلی حرف داره واسه گفتن! ;) اتاق من رنگش یاسی هست. واسه دیوارش خیلی وقته دنبال یه تصویر رویایی و قشنگ یه فرشته هستم که ترجیحا برچسب دیواری باشه. البته چون میخوام یه چیز شکیل باشه و به سنم بخوره تا حالا پیدا نکردم! :biggrin:
    پسر بزرگ میرزا اما نتوانست مرغ را پیدا کند، انگارآاب شده بود و رفته بود و رفته بود توی زمین.میرزا که شنید ، خودش شخصاً دنبال مرغ افتاد ، از همسایه ها پرسید و حتی مرغ های ان ها را شخصاً بازرسی کرد تا مبادا کسی مرغ میرزا را اشتباهی! خانه برده باشد ، اما خبری از مرغ نشد.
    مثل این که قسمت بود عید امسال میرزا و خانواده بدون مرغ برگزار بشه ، وقتی که همه پای سفره نشستند ، همسر میرزا برنج و خورشت را اورد.همه با حسرت به جای خالی مرغ روی برنج نگاه می کردند که ناگهان انگار صدایی در گوششان زنگ زد که اگر این طوری که دنبال مرغتان می گشتید ، منتظر ما بودید ، حتماً ظهور تا الان اتفاق افتاده بود.میرزا بود که های های گریه می کرد و بر سرش میکوبید چون فهمیده بود که حتی به اندازه جستجوی یک مرغ هم ، انتظار امام زمانش را نکشیده است !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا