یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ناراحتین ازچیزی؟
    یا بی حوصله؟!
    شماعلی اقای قبلی نیستیناااا
    مشکلی پیش اومده؟:|
    سرزد به دل دوباره غم کودکانه ای

    آهسته می تراود از این غم ترانه ای

    باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست

    دارم هوای گریه خدایا بهانه ای!

    قیصر امین پور
    آمدم ای شاه ، پناهم بده
    خط امانی ز گناهم بده
    ای حَرمَت ملجأ در ماندگان
    دور مران از در و ، راهم بده
    ای گل بی خار گلستان عشق
    قرب مکانی چو گیاهم بده
    لایق وصل تو که من نیستم
    اِذن به یک لحظه نگاهم بده
    ای که حَریمت به مَثَل کهرباست
    شوق وسبک خیزی کاهم بده
    تاکه ز عشق تو گدازم چو شمع
    گرمی جان سوز به آهم بده
    لشگرشیطان به کمین من است
    بی کسم ای، شاه پناهم بده
    از صف مژگان نگهی کن به من
    با نظری ، یار و سپاهم بده
    در شب اول که به قبرم نهند
    نور بدان شام سیاهم بده
    ای که عطا بخش همه عالمی
    جمله ی حاجات مرا هم بده
    بدنیستم یعنی؟!
    خوب نیستین؟:(
    اره دادم بهشون..سه تا طرح
    ولی هنوزقطعی نشده نظرشون..یعنی چیزی نگفتن...
    شماچ خبراااااااااااااااااااااااااا
    سر خاک من...!!
    اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
    اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
    اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
    اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!!
    عجب روزیه اون روز...!
    سلام دوستم..بازم بابت عکست ممنون..چقد صفحه ت خوشکل شده..عکساهم قشنگن..
    برا من دعا یادت نره ها...
    بازم ممنون
    سلااااااااااااااااااااااااااااااام
    شکرش خوبم
    شماخوبین؟
    باشه:)
    و رسالت من این خواهد بود

    تا دو استکان چای داغ را

    از میان دویست جنگ خونین

    به سلامت بگذرانم

    تا در شبی بارانی

    آن ها را

    با خدای خویش

    چشم در چشم هم نوش کنیم !
    سلام دوست داشتید تشریف بیارید خوشحال میشیم
    #220
    بگین حتما... مشتاقم...
    امشب سرعت نتم داغونه. دق میده ...
    آخی ی ی ...
    من که میتونم یه داستان کوتاه از خاطراتم با جوجه هام بنویسم!
    منم مثل شما دله تو قفس گذاشتن ندارم و از بچگی هم نداشتم. اول دو تا جوجه رنگی داشتم که ما نخریده بودیم، نگه داریشون توفیق اجباری بود. ما با خرید این طفلکیای آزار دیده مخالف بودیم. میدونین که... بیشترشونم مریضی های عجیب غریب میگیرن و میمیرن. خلاصه از صبح تا شب تو دست و پامون ول بودن. یکی ش مریض شد و مرد، و اینقدر به من وابسته بود که از پیشش میرفتم خونه رو روی سرش میگذاشت. مخصوصا از وقتی اون مرض کوفتی رو گرفت و تموم وجودش درد داشت، تمام مدت روی زانوم کز میکرد و حاضر نبود از بغلم بره پایین... یه صبح که از خواب پا شدم مرده بود و راحت شده بود از درد. چالش کردم و سنگ هم گذاشتم واسش! مدتی هم دپرس بودم.
    اما اون یکی... بزرگ شد و یه خروس حسابی... و مادربزرگ خدا بیامرزم فروختش.
    فعلا سرتون رو درد نمیارم، بقیه داستان حیوونامو تو قسمتای بعدی تعریف میکنم!
    تعجبی نیست، از خواص دنیای مجازیه. :biggrin:
    ------------
    آقای پیشی رفتن؟ راستی... شما تا حالا حیوون داشتین پیش خودتون؟
    آهاااااااا آخه نیست شما هی میگفتین اسباب... من فک کردم شما میگین که یه سری چیزا تو دنیا آدمو از خدا دور میکنن و آدم بی تقصیره و تقصیره اوناس و ای کاش خدا ازمون بگیره! :biggrin:
    در این صورت خوب منم همین منظورو داشتم که گفتین. حرف یکی ست.
    1- نه تقصیر شماست و نه من. تقصیر دنیای مجازیه. یکی از ایرادای دنیای مجازی همینه که چون لحن و صدای طرف رو نمیشنویم، ممکنه خیلی وقتا برداشت اشتباه کنیم. یه چیز در مورد من بدونین، دختر آروم و منعطفی ام که به خشم اعتقاد ندارم! حتی مواقعی که بیشتریا احتمال زیاد تو اون موقعیت عصبانی میشن، من تلاش میکنم که نشم و همچنان آروم باشم و بقیه رو هم آروم کنم..
    همیشه حرف های منو که میخونین قیافه و لحن واقعی ام یا اینه: :smile: یا این :redface: یا این :w40: یا فوق فوقش :cry:. پس دیگه این مسئله حله؟
    2- جمله ی نصفه تونو نگرفتم! (شماهم هروقت که میاید باشگاه خب.....) ؟؟ کنجکاو شدم. بقیه شو میگین؟ :w20:
    3- نفس آدم میتونه... نظر شما چیه؟
    4- گربه زیر تخت شما؟؟؟:eek: اونجا چیکار میکرد؟ از کجا اومده تو خونتون؟ واای چه صحنه ای! حق دارین :w22:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا