اگر برای تو نیستم
برای که هستم
اگر براا تو نیستم
بگدار بسوزم
==================================
غرق شدگان زمان و مکانیم اگر می توانید کمی اکسیژن بیاورید تا مردن انسانیت زمانی نمانده
ای که دستت می رسد کاری بکن
چه غم دلنشینی
غم حضورت مسیری را روشن کرد
بیا
بیا تا تابش خورشید صفایی به گونه های خاک گرفته امان بدهیم
بیا به اندازه ی تمام بالهای پروانگان تا بی نهایت عروج کنیم
بیا در همین زمین اسمانی شویم
چند روزی پیمان ببندیم
من پنجره ها را بگشایم
تو گلها را اب دهی
تو در خاک زمان لبحند بکاری
و من نگاه کنم و نگاه کنم و نگاه کنم و سیراب شوم
بیا دست در دست هم در انش رویم و نسوزیم
حیف ما نیست که بین دو واژه گیر افتاده ایم
تو در گوش نجوا کن به یادم بیاور
تا شگفتن گل
تا چکاندن شبنم بر خواب برگ
چیزی نمانده
چند روزی به بیابان برویم زمین را تماشا کنیم
چند روزی به کوه صعود کنیم
و خیره در افق
شعر هایمان را زمزمه کنیم
بیا برویم دو رکعت با خدا خلوت کنیم
من از اشکهایم می گویم
تو هرچه خواستی بگو
اه
چه غم دلنشینی
.
.
.
...........................................