صادقانه و عاشقانه و خالصانه به صبح سلام! سلامی که از تصنیف گرم آفتاب فروزان تر است و به ذهن ها، سبوسبو نور می چشاند.
چه تسکین خدادادی است لحظه های پُربار بامدادی!
وقتی آرامش در پرتو همین پرتوهای خورشید به ما می رسد، همگی می خواهیم داخل کوچه نشاط شویم؛ کوچه ای که هر چقدر انسان در آن گام بردارد، خسته نمی شود، کوچه ای که همه تلخی ها در برابر فرخندگی فضایش فراموش می شوند.
باید به خوبی از فرصت های دم صبح بهره برد و دل را به دل انگیزترین رؤیاهای حقیقی سپرد!
باید دانست که شب، تهدید جدی برای روح آدمی است! باید دانست صبح، عنصری لازم در زندگی انسان برای جنب وجوش است!
همه احساس های اثربخش و غزل های وارسته، عابر پیاده صبح اند و تکاپو.
اندیشه های صبح، پر از یافته های سپید است.
تلاش کن؛ همان گونه که پگاه، در کشتن رنگ های خواب، جدیت به خرج می دهد!
تازه شو؛ همان گونه که سرچشمه های پاک صبح، وقتی می جوشند، انسان را به یاد کتاب هایی که بوی نو می دهند، می اندازد!
تازه شو...