یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش
از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
سلام خوبی عزیزم
ببخش مهندس من مزاحمت میشم من دنبال عکس از بیمارستان می گردم شما نمی تونید کمکم کنید هرچی می گردم اونایی که می خوام پیدا نمی کنم من این ترم طراحی بیمارستان دارم
اه اه فک کن از دانشگاه خسته بیای خونه سوپ آبکی بخوری خیلی ستمه ها
میومدین خونه ما واسه شام سوپ جو داشتیم خیلی خوش مزه شده بود ظهرم من ماهی درس کردم
برات زیتون پرورده هم درس کردم ولی چیزی ازش باقی نمونده ببین فردا نمیریم قرار شد 5شنبه بریم.
گریزی از این پاییز اضطراب انگیز نیست؛
بوی کیف چرمی نو،
مدادهای نتراشیده و دفترچه های سفید؛
۶ صبح بیدار باش بچه های خوب شاگرد اول؛
مشق غروب و سوز افسردگی مادر جوان؛
برق رفتگی و خواب رفتگی زیر کرسی مادر بزرگ؛
ناگزیر پا در چکمه زرد سال می کنیم؛
سرما مورمور می کند روحمان را!