نگار پاستور
پسندها
556

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • :gol:

    .
    .
    .


    :gol:ساده ترین راه اثبات ولایت برای فقیه جامع الشرایط...:gol:
    آري راست مي گوئي تمام چیزی که باید از زندگی آموخت

    ، تنها یــــک کلمه است

    "میگذرد"

    ولی دق می دهد تـــــا بگـــــــــــــــــذرد...... !
    ﻣــــﻦ ﺳــــﺎﺩﻩ ﺑــــﻮﺩﻡ ﮐـــــﻪ

    ﻓﮑـــﺮﻣﯿــــﮑﺮﺩﻡ ﻗﻠﺒـــــﺖ ﺭﺍ

    ﻓﻘـــﻂ ﺑــــﻪ ﻣـــــﻦ ﺩﺍﺩﻩﺍﯼ...

    ﻧﻤﯿــــــﺪﺍﻧﺴﺘــــﻢ ﭼﻨـــﺪﮐﭙـــﯽ ﺍﺯ ﺁنـــ ﺭﺍ ﻫـــﻢ

    ﺩﯾﮕـــــﺮﺍنـــ ﺩﺍﺭﻧـــﺪ !!!
    ﺍﻭﺝ ﻟﺬﺕ اوﻧﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﻭﻗﺘﯽ


    ﺗﻮ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪﯾﺖ ﺍﺧﺮﯾﻦ ﻧﮕﺎﻫﺘﻮ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﯿﺖ
    ﻣﯿﮑﻨﯽ


    ﻭ ﺳﺎﯾﻠﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺑﻐﺾ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ ،،،،


    ﯾﻪ ﭘﯿﺎﻡ ﺍﺯﺵ ، ﺑﯿﺎﺩ
    ﮐﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ :


    """ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ، ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮ ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ
    ﺍﺭﻭﻣﻢ ﮐﻨﯽ ""
    زندگی کن به شیوه خودت . . .
    با قوانین خودت . . . !
    با باورها و ایمان قلبی خودت . . .
    مردم دلشان می خواهد موضوعی برای گفتگو داشته باشند . . .
    برایشان فرقی نمی کند چگونه هستی !
    هر جور که باشی ، حرفی برای گفتن دارند . . . !
    دلم می خواهد

    زندگی ام را

    موقت بدهم دست یک آدم دیگر

    بگویم تو بازی کن

    تا من برگردم نبآزیآ
    مردی جوان در راهروي بيمارستان ايستاده ، نگران و مضطرب در انتهای کادر در بزرگي ديده مي شود با تابلوی اتاق عمل . چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح با لباس سبز رنگ از آن خارج مي شود . مرد نفسش را در سينه حبس مي کند . دکتر به سمت او مي رود مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند . دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کرديم تا همسرتون رو نجات بديم . اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون براي هميشه فلج شده . ما ناچار شديم هر دو پا رو قطع کنيم، چشم چپ رو هم تخليه کرديم . بايد تا آخر عمر ازش پرستاري کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی . روي تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زيرش رو تميز کنی و باهاش صحبت کنی . اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش رو برداشتیم ؛ مرد سرش گيج می رود و چشمانش سياهی می رود . با ديدن اين عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد و ...
    دکتر: هه !! شوخی کردم ، زنت همون اولش مرد ؟ !!!
    ﮔﺎهی کسی ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﻭ نمی فهمد ...
    ﮔﺎهی کسی ﻣﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﻣﺎ نمی فهمیم ...

    بخاطر پابرهنه بودنم ازمن گذشت
    .
    .
    .
    .
    .
    همان کسی که در راهش، کفشهایم پاره شد...!!!
    ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ؟
    ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﺎﯾﺪ
    ﺭﻭﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﺑﻨﻮﯾﺴﯽ
    ﺗـﻌﻄﯿــﻞ ﺍﺳﺖ !
    ﻭ ﺑﭽﺴﺒﺎﻧﯽ ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺍﻓـﮑﺎﺭﺕ
    ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺑﺪﻫﯽ
    ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸﯽ
    ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺳﺮﺕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ
    ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﻮﯼ
    ﻭ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﺳــﻮﺕ ﺑﺰﻧﯽ
    ﺩﺭ ﺩﻟـﺖ ﺑﺨﻨــﺪﯼ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻓـﮑﺎﺭﯼ ﮐﻪ
    ﭘﺸﺖ ﺷﯿﺸﻪ ﯼ ﺫﻫﻨﺖ ﺻﻒ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ
    ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﻮﯾـﯽ :
    ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻣﻨﺘـﻈـﺮ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ !
    آدم ها لالت می کنند...

    بعد هی می پرسند:

    چرا حرف نمی زنی؟!...

    و این خنده دار ترین نمایشنامه ی دنیاست..!
    مردهای واقعی نه موهای رنگ کرده دارن
    نه ابروهای برداشته
    نه شال میندازن دور گردنشون
    نه موهاشونو سیخ میکنن
    نه کلمه هایی مثل:عجیجم وعجقم بلدن...
    نه شلوار لی پاره میپوشن
    نه حرفهای رکیک میزنن
    نه با دیدن هر دختری دلشون غیژ میره
    نه وقتی به یک زن سلام میکنن تو صورتش زل میزنن
    نه وقتی سوار تاکسی میشن خودشون رو ول میکنن
    نه گردندبند مندازن
    نه گوشواره
    مردهای واقعی موهای رنگ خودشون رو دارن
    همون سگرمه های توهم که وقتی خانومش رو میبینه از هم باز میشن
    شال نمیندازن بلکه موقع تنهایی اون دست رفیقشه که دور گردنش میفته
    هیچ وقت جلوی خانومش حرف رکیک نمیزنه
    هر دختری که از جلوش رد میشه تنها چیزی که میبینه آسفالت روی خیابونه
    وقتی سوار تاکسی میشه به تنها چیزی که نگاه میکنه فضای بیرون وبه چیزی که چسبیده در تاکسی
    این جور مردها تنها چیزی استفاده میکنن حلقه شونه
    به اینا میگن:مــــــــــرد
    دل من در دل شب

    خواب پروانه شدن می بیند !

    مهر صبحدمان داس به دست

    خرمن خواب مرا می چیند !

    آسمانها آبی

    پـَـر مرغان صداقت آبی است

    دیده در آئینه ی صبح تو را می بیند ....

    از گریبان تو صبح صادق

    می گشاید پـَـر و بال .....
    آدم باید یکی رو داشته باشه

    وقتی دلش گرفته بهش زنگ بزنه

    و براش پشت گوشی آهنگ بذاره ...

    یکی که وقتی نباشه ، دلشوره بگیری .

    یکی که نبودنش بشه دلیل تمام خوش نگذشتن های دنیا ...

    نه مهمونی ، نه سفر ...

    می دونی ؟؟؟

    یکی باید باشه که دلیلِ لذت بردن از بارون بشه ،

    یکی که نبودنش بشه دلیل غمبادِ عصرهای پاییزی !

    نفسهاش تنها دلیلِ نفس کشیدنت بشه ،

    اونقدر که وقتی نیست ،

    نفست بند بیاد ...

    یکی که غرق فکرش باشی و نفهمی چقدر از مسیر راه خلاف رفتی ،

    تا اینکه ماشین های مخالف ،

    سرشان را بیرون بیارن و بگن :

    " هووووی ! چته ؟ عاشقی ؟ "

    یکی که تب کنی نبودنش را و هذیون بگی و هیچ کس نفهمه چرا !

    اصلا باید یکی باشه وقتی می گی دلم گرفته ،

    بگه قربون ِ دلِ گرفته ات ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا