عطار

عطار

کاربر ممتاز
عضو جدید از تو قلب عشقم
عضویت
آخرین بازدید
ارسال ها
1,367
پسندها
1,873
امتیاز
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • j0o0o0o0o0di
    تو همون صف کاربر فعال ادبیاتو میگم......
    تو که واس رزا گرفتی چرا واس من نگرفتی؟
    j0o0o0o0o0di
    من کیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به رزا چی گفتی هااااا؟
    j0o0o0o0o0di
    با رزا بودی؟؟؟؟؟؟؟برم لوت بدم؟؟؟؟؟؟؟؟
    تو که رفتی تو صف واستادی خب یکی واسه منم میگرفتی دیگه....ایشششششش
    ni_rosa_ce
    بلی . اینگونه است جوجو :D

    حالا من شدم لوس . آره ؟؟؟؟؟؟؟ :razz:
    j0o0o0o0o0di
    یهو علاقه مند بودم.....
    میخوام دخترای باشگاهو گیر بیارم:دی
    به کسی لو ندیا....:دیییییییییییییییییییی
    ni_rosa_ce
    نه بابا . من اصلا متوجه نشدم نیستی تا همین 2 ساعت پیش :D
    j0o0o0o0o0di
    همینجوری......
    الان میخوام برم پیش افسون پارتی بازی زودتر واسم عوض کنه......
    این oliver jeams هستش
    j0o0o0o0o0di
    اون که صد در صد.....:دی
    آواتارم خوشگله...تازه میخوام نام کاربریمم به oliver تغییر بدم....
    ni_rosa_ce
    اوه اوه . پس الان چشمات باز شده :D

    کجا بودی که یه روز نبودی ؟؟؟ :D
    j0o0o0o0o0di
    اه اه این رزا چقد لوسه(بمیرم الهی واسش خیلی دوسش دارم):heart:
    اوه اوه بابا پس زمینه رو........:D
    اا اا چه صفحه ی خوشگلی.....;)
    من خوبم...تو خوبی؟:smile:
    ni_rosa_ce
    سلام جوجو :D

    خوفی جوجو ؟؟؟ :D

    خوفم جوجو :D

    چه خبرا جوجو؟؟؟؟:d

    کجا بودی جوجو ؟؟؟؟ :D

    چقدر دلت برام تنگ شده بود جوجو ؟؟؟ :D
    salvador
    ما شبی دست بر آریم و دعایی بکنیم

    غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم


    شبت خوش آق عطار
    salvador
    کجایی تو؟ اینقد دوستات و اذیت نکن کلی مهمون دعوت کرده بودن بخاطر شما اونوقت شما رفتی 13 بدر؟
    behnam.95
    عطار کوشییییییییی؟

    کجای پس؟ دلمون برات تنگ شده .
    گلابتون
    وووووووووووووو عطار چه كردي؟؟؟ پروفم رو گلبارون كردي...مرسييييييييي عزيز...تو خودت گلي...زحمت كشيدي..

    [IMG]

    بيشتر از همه از اون گل آبيه كه روي سنگهاي سفيده و تيله دور و برشه خوشم اومد...آخه من عاشق تيله ام....
    يادمه بچه كه بودم دويست و سي تا تيله داشتم ..از بس دوستشون داشتم مامانم برام يه كيسه مخملي دوخته بود كه ميبستم به كمرم و وقتي راه ميرفتم جيرينگ جيرينگ صدا ميكرد...روزي شونصدبار هم ميشمردمشون كه كم نشن... [IMG]
    maryam_22
    اومدم برا فردا شب دعوتت کنم پروفم که یه وقت عقده ای نشی :دی
    فقط زیادی ریخت و پاش نکنیا :دی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا