*سهیلا*
پسندها
1,193

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • میفهمم گلم...
    اما واسه پیروزی باید برنامه ریزی داشت...

    میدونم که متوجه منظورم شدی... از بس که باهوش و خوشگلی...(با هوشی با زیبایی رابطه مستقیم داره)
    مائده (رضی ا.. عنه)
    منم همون دانشجوها منظورمه باو...
    کله گنده ها که دارن شیکم گنده میکنن... اصلا سراغ استادامونم نرفتم... چون میدونستم نتیجه ای نداره
    استادی که از این قضیه خبر نداشته باشه یا داشته باشه و سکوت کرده باشه استاد نیست...
    اگه بشه که عالی میشه گلم...
    ما تلاشمون رو بکنیم که پیش وجدان خودمون شرمنده نباشیم که چرا در برابر ظلم سکوت کردیم؟
    پشت بخوره تو سرشون...
    حمایت نخواستیم کاری به کارمون نداشته باشن...
    اگه دیدی امکانش نیست به برد بزنی سعی کن کلاما اطلاع رسانی کنی...
    اگرم فکر یا ایده ای درباره ی این قضیه داری حتما بگو
    من استقبال میکنم
    تو دانشکدمون دستم بازه چون جزو انجمن علمی هستم برد تقریبا دست منه...
    سهیلا جان خوبی گلم؟
    خاخوری خودم
    من تصمیم گرفتم اون مطالب اون تاپیک قلعه رودخان رو پرینت بگیرم بزنم به برد دانشکدمون...
    توام اگه دوست داری و این امکان برات هست اینکارو بکن که حداقل یه اطلاع رسانی کرده باشیم...
    خیلی ها خبر ندارن
    واسه خیلی هام فرقی نداشت و با دیدن بی تفاوتیشون به همین اقدام بسنده کردم...
    نمی دانم دوستت دارم چه واژه عجیبی است که هر کس می گوید عاشقتر می شود و هر کس می شنود بی تفاوت تر........
    می دونی رابطه دو تا چشم چه جوریه؟
    با هم پلک می زنند
    با هم حرکت می کنند
    با هم گریه می کنند
    با هم می بینند
    و با هم می خوابند گرچه هرگز هم دیگه را نمی بینند!
    دوستی هم همینجوریه
    اساسا و اصولا این دخترا تا یه سنّی با اسباب‌بازی بازی می‌کنن بعدش دیگه فقط با اعصاب بازی می‌کنن!!!
    اینکه نگـاه هایت را نصیب هر کس و ناکسی میکنی دلیل بر مهربانیت نیست آنقدر بـی ارزشی که هر کسی برای سیراب کردن هوس هایش از چشمان تو آب بر میدارد ......
    ساقي بيا که يار ز رخ پرده برگرفت...کار چراغ خلوتيان باز درگرفت
    آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت...وين پير سالخورده جواني ز سر گرفت
    يا رب سببي ساز که يارم به سلامت...بازآيد و برهاندم از بند ملامت
    خاک ره آن يار سفرکرده بياريد...تا چشم جهان بين کنمش جاي اقامت
    زان يار دلنوازم شکريست با شکايت...گر نکته دان عشقي بشنو تو اين حکايت
    بي مزد بود و منت هر خدمتي که کردم...يا رب مباد کس را مخدوم بي عنايت
    رندان تشنه لب را آبي نمي دهد کس...گويي ولي شناسان رفتند از اين ولايت
    در زلف چون کمندش اي دل مپيچ کان جا...سرها بريده بيني بي جرم و بي جنايت
    چشمت به غمزه ما را خون خورد و مي پسندي...جانا روا نباشد خون ريز را حمايت
    در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود...از گوشه اي برون آي اي کوکب هدايت
    از هر طرف که رفتم جز وحشتم نيفزود...زنهار از اين بيابان وين راه بي نهايت
    اي آفتاب خوبان مي جوشد اندرونم...يک ساعتم بگنجان در سايه عنايت
    اين راه را نهايت صورت کجا توان بست...کش صد هزار منزل بيش است در بدايت
    هر چند بردي آبم روي از درت نتابم...جور از حبيب خوشتر کز مدعي رعايت
    عشقت رسد به فرياد ار خود به سان حافظ...قرآن ز بر بخواني در چارده روايت
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/362331-شورای-حل-اختلاف-لرستان!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    دست از طلب ندارم تا کام من برآید...یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
    بگشای تربتم را بعد از وفات وبنگر...کز آتش درونم دود از کفن برآید
    بنمای رخ که خلقی واله شوند وحیران...بگشای لب که فریاد از مرد وزن برآید
    جان بر لب است وحسرت دردل که از زبانش...نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
    از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم...خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید
    گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان...هرجا که نام حافظ در انجمن برآید
    آسمان را مرخص کردم
    شاید اگر زود بجنبد به قطار بعد از ظهر برسد
    دیگر به هوا هم نیازی ندارم
    تو خودت را مثل آسمان
    مثل باران
    مثل هوا
    مثل نور
    ...پهن کرده ای روی همه ی لحظه های من
    گفتی " دوستت دارم "

    و من به خیابان رفتم...

    فضای اتاق برای " پرواز " کافی نبود!
    نه جانم
    حق رو هرچه زودتر ادا کنی بهتره
    شاید فردایی نباشد
    روز هجران و شب فرقت يار آخر شد...زدم اين فال و گذشت اختر و کار آخر شد
    آن همه ناز و تنعم که خزان مي فرمود...عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
    شکر ايزد که به اقبال کله گوشه گل...نخوت باد دي و شوکت خار آخر شد
    صبح اميد که بد معتکف پرده غيب...گو برون آي که کار شب تار آخر شد
    آن پريشاني شب هاي دراز و غم دل...همه در سايه گيسوي نگار آخر شد
    باورم نيست ز بدعهدي ايام هنوز...قصه غصه که در دولت يار آخر شد
    ساقيا لطف نمودي قدحت پرمي باد...که به تدبير تو تشويش خمار آخر شد
    در شمار ار چه نياورد کسي حافظ را...شکر کان محنت بي حد و شمار آخر شد
    بله خانم مهندس درست میفرمائید حق با شماست ولی خب اون مدلی یه خرده باعث بدخوانده شدن نام کاربریم میشد و پیش از این چندین بار به این مساله فکر کردم ولی خب طبق عادت به این شکل مینویسمش که راحت تر خونده بشه ! ولی خب این خط آی به نوعی این ضلع حرف دی هم میشه و به نوعی به اسم حرکت میده DDDQ یه جورایی این آی DDDIQ نمیدونم در نظرم بهش حرکت میداد !! هر چند اونطوری فقط از فرم های دایره و نیم دایره استفاده شده بود
    سلام حال شما دوست خوبم؟ شب شما هم بخیر
    خواهش میکنم , بفرمائید
    هممون از یه چی درست شدیم جانم

    پس زیادی خودتون رو تحویل نگیرین :D
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا