رییس جمهورقلبها

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آنچه انسان هرگز نخواهد فهمید این است که چگونه درمقابل کسی که ماراآفریده و همه چیز ما از اوست مسئول خواهیم شد و از ما بازخواست خواهدکرد......موریس مترلینگ..
    سهراب
    صدای پای اب.
    .
    .
    .
    زندگی شستن یک بشقاب است.
    زندگی یافتن سکه ی دهشاهی در جوی خیابان است.
    زندگی گل به توان مجذور اینه است.
    زندگی گل به توان ابدیت
    زندگی ضرب زمین در ضربان دل ما
    زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست..
    ..
    هر کجا هستم.باشم
    اسمان مال من است.
    پنجره .فکر . هوا. عشق زمسن مال من است.
    چه اهمیت دارد
    گاه اگر می رویند قارچ های غربت..
    فریاد زدم: الف....
    یکی پاسخ داد:
    به به چه ب قشنگ و خوبی گفتی!
    فریاد زدم: الف!!
    یکی دیگر گفت:
    زیباتر از این پ تا کنون نشنفتی!
    فریاد زدم: الف!!!
    یکی زد فریاد:
    گاف است که گفته ای
    چه حرف مفتی!
    در دایرۀ مبهم و محدود لغات
    من مات شده در آن هجوم کلمات
    فریاد زدم: من از الف می گویم...
    منظور من از الف همانا الف است
    انگار که گوشهایتان منحرف است!
    *
    در وادی فهم واژه ها گم شده ایم
    از کثرت فهم بود یا کثرت وهم
    دیری ست پر از سوء تفاهم شده ایم
    رفتار من و تو چیست روزان و شبان؟
    یک نوع تجاوز گروهی به زبان!
    انگار که دشمن الف تا یاییم
    هر روز حریم واژه را
    مورد تجاوز قرار می دهیم!
    این امضای یکی از بچه های باشگاست اگه پیدا کردی یه جایزه پیش من داری
    به کسانی که پشتِ سرت حرف می زنند
    توجه نکن!
    چون،
    آنها به " همان جا " تعلق دارند!
    یعنی: پشتِ سرت ...
    سالها رفت و هنوز
    یک نفر نیست بپرسد از من
    که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟؟؟
    صبح تا نیمه ی شب منتظری!
    همه جا می نگری
    گاه با ماه سخن می گویی
    گاه با رهگذران
    خبر گمشده ای می جویی
    راستی گمشده ات کیست؟کجاست؟
    صدفی در دریاست؟
    نوری از روزنه فرداهاست؟
    یا خدایی ست که از روز ازل پنهان ست؟
    بارها آمد و رفت
    بارها انسان شد
    وبشر هیچ ندانست که بود!!!
    خود اوهم به یقین آگه نیست
    چون نمی داند کیست
    چون ندانست کجاست
    چون ندارد خبر از خود که خداست!!
    به کسانی که پشتِ سرت حرف می زنند
    توجه نکن!
    چون،
    آنها به " همان جا " تعلق دارند!
    یعنی: پشتِ سرت ...
    خسته ام از آرزوها، آرزوهاى شعارى

    شوق پرواز مجازى، بال هاى استعارى

    لحظه هاى كاغذى را روز و شب تكرار كردن

    خاطرات بایگانى، زندگى هاى ادارى

    آفتاب زرد وغمگین، پله هاى رو به پایین

    سقف هاى سرد و سنگین، آسمان هاى اجارى

    عصر جدول هاى خالى، پارك هاى این حوالى

    پرسه هاى بى خیالى، نیمكت هاى خمارى

    رونوشت روزها را روى هم سنجاق كردم:

    شنبه هاى بى پناهى، جمعه هاى بى قرارى

    عاقبت پرونده ام را با غبار آرزوها

    خاك خواهد بست روزى، باد خواهد برد بارى

    روى میز خالى من، صفحه باز حوادث

    درستون تسلیت ها، نامى از مایادگارى
    دوستی میگفت : اینقدر نا امید نباش...
    حتی اگه گاو هم باشی ،
    در صورتی که در " جای مناسب " قرار بگیری ،
    کسانی پیدا می شوند که تو را بپرستند!!!
    اومدم شب بخیربگم و برم یادت نره کرکره باشگاه رو بکش پایین وقتی خواستی بری،بتی رفته کنت(گم)جات خالی یه شبکه جدید فیلم اومده داشتم فیلیم نگاه وکردم،بای،چشم حاج کبری رو فردا عمل میکنند
    *عشقم نثار کسی است که با دستپاچگی در جاده‌ها از من سبقت می‌گیرد. به کسی که در گوشهٔ خیابان به حالت احتیاج افتاده‌است، کمی پول بیشتری می‌دهم. بین جر و بحثهای مردم در یک سوپر مارکت می‌روم و سعی می‌کنم به آن محیط عشق ببرم.در غالب هزاران راه، هر روز، عبادت معنویم بخشیدن عشق است و نه اینکه یک مسیحی، کلیمی، بودایی یا مسلمان باشم بلکه سعی می‌کنم شبیه به مسیح، شبیه به بودا، شبیه به موسی، و یا شبیه به محمد باشم. [دکتر وین دایر]
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا