رجایی اشکان
پسندها
15,548

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    بابت متنهای زیباتون سپاسگذارم آقای رجایی :gol:
    "ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ" ﻋﻀﻮﯼ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺍﺳﺖ.
    ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ "ﻗﻠﺐ" ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ ﮐﻪ
    " ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ " ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ ، ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺟﻠﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮﻕ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ...
    ﺣﺎﻻ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ " ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ " ﺁﺩﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ! ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ می گیرﺩ ! ﻏﺬﺍ ﺍﺯﮔﻠﻮﯾﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ نمی رﻭﺩ، ﺷﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﯽ ...ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ می کنی ﺗﺎ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺟﺰ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﻧﺪﺍﻥ " ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ" ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﯽ ﻭ ﺑﯿﺎﻧﺪﺍﺯﯼ ﺩﻭﺭ !
    ... ﺣﺎﻻ ... ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻩ باﺷﯽ، ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﺧﻮﺍﺑﯽ، ﺭﺍﺣﺖ ﻏﺬﺍ می خوری ﻭ ﺷﺒﻬﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﺩ ﻭﻟﯽ ...
    ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﻫﺴﺖ ، ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻪﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ...

    "دیل کارنگی"
    زن‌ها نمی‌گویند "دوستت ندارم"
    اما
    وقتی کسی کوچ کند از دلشان ،
    بافتنی می‌بافند
    در عوض بافتن گیسوهایشان.

    اگر کسی کوچ کند ،
    ناخن‌هایشان را کوتاه می‌کنند،

    موهایشان را قیچی.

    شروع می‌کنند به
    بستن دکمه‌های پیراهن ِ یقه‌سپید آویزان روی چوب‌لباسی.

    شروع می‌کنند به ،
    محکم کردن شال و روسری‌شان.

    به جای آنکه موهایشان را روزی چند بار شانه کنند،
    شانه‌شان را می‌شکنند.

    به جای آنکه روزی چند ساعت روبروی آینه بایستند
    می‌نشینند و انار دانه می‌کنند.
    می‌روند و
    ظرف می‌شویند.
    خانه‌تکانی می‌کنند ،
    حتی اگر عید نباشد.

    به جای آنکه عطر بخرند،
    کتاب شعر می‌خرند.

    زن‌ها
    نمی‌گویند "دوستت ندارم"

    اما وقتی "دوستت ندارند"
    دیگر هیچ نخی
    نمی‌تواند این دکمه‌ی افتاده را ،
    بدوزد به پیراهنِ خاطراتشان.

    بعد می‌بینی ،

    سال‌هاست گذشته است
    و هنوز غبارِ نشسته روی قابِ عکس دونفره‌تان
    پاک نشده است.

    شبنم ناد
    آدم هایی هستند در زندگیتان؛ نمی گویم خوبند یا بد ...
    چگالى وجودشان بالاست ...
    افکار
    حرف زدن
    رفتار
    محبت داشتنشان
    و هر جزئى از وجودشان امضادار است
    یادت نمی رود هستن هایشان را.
    بس که حضورشان پررنگ است.
    رد پا حک می کنند اینها روى دل و جانت.
    بس که بلدند باشند ...
    این آدم ها را باید قدر بدانى ...
    وگرنه دنیا پر است
    از آن دیگرهاى بى امضایى که شیب منحنى حضورشان همیشه ثابت است ...
    بعضى آدم ها ترجمه شده اند
    بعضى از آدم ها فتوکپى آدم هاى دیگرند
    بعضى از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند
    بعضى از آدم ها فقط جدول و سرگرمى دارند
    بعضى از آدم ها را باید چند بار بخوانیم تا معنى آنها را بفهمیم
    و بعضى از آدم ها را باید نخوانده کنار گذاشت
    از روى بعضى آدم ها باید مشق نوشت و از روى بعضى جریمه ...
    «قیصر امین پور»
    بسیاااار زیبا.....
    ممنون بابت متون زیبا و عالی شما ......:gol::gol::gol:
    زنــــدگی را ورق بزن...!!

    هر فصلــش را خـــوب بخوان...

    با بــــهار برقص...

    با تـــابستان بچرخ...

    در پـــاییزش عاشقانه قدم بزن...

    با زمستــــانش بنشین و چایت را به سلامتی نفس کشیدنت بنوش...

    زنـــدگی را باید زنـــدگی کرد، آنطور که دلت می گوید...

    مبادا زنـــدگی را دست نخورده برای مرگ بگذاری!!!!
    ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ ! ﻫﻨﮕﺎمی که نمی دﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﺑﮕﻮﯾﯽ، ﭼﻪ پاﺳﺦ ﺩﻫﯽ ﻭ ﯾﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﺑﮕﻮﯾﯽ، ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ! ﮔﺎﻫﯽ ﻧﮕﻔﺘﻦ، ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦِ ﺳﺨﻨﺎﻥِ ﺁﺷﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﺒﮏ می کند… ﺁﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﯼ ﭼﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺁﻭﺍﺭِ ﻣﺼﯿﺒﺖ ﺁﻣﺪ، ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﺮ ﻧﮑﻦ... ﺳﮑﻮﺕ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺩﻟﯿﻞِ ﺍﺻﻠﯽ ﺭﺍ، ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﯿﺎﺑﯽ! ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺲِ ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﻠﻮل هاﯾﺖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻥ می خوﺭﺩ، ﺳﮑﻮﺕ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﻦ ، ﮐﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺎ ﻗﻠﺒﺖ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻤﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ. ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ "ﺳﮑﻮﺕ" پاﺳﺦِ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﺩﻫﺎﺳﺖ…
    تا ابد دوستت دارم
    پیر هم که شوم
    آب مرواریدهایم را
    دانه دانه در می آورم و
    به گردنت می اندازم.


    محسن حسینخانی
    می توانی از دوست داشتنم برگردی؟!
    دوست داشتن که خیابان نیست
    تاکسی بگیری
    بنشینی
    پیشانی ات را به شیشه بچسبانی
    آه بکشی...
    و برگردی به پیش از آن!
    نه...
    نمی شود!
    با دوست داشتنم کنار بیا
    مثل پیرمردها که...
    با لرزش دست هایشان!

    رویا شاه حسین زاده
    سلام
    ممنون داداش اشکان گل...سلامت باشید دوست خوبم.
    مرسی از متن زیبا...سپاسگزارم.
    :smile::gol:
    لابلای تمامِ دلتنگی ها ...
    لابلای تمامِ نفس تنگی ها ...
    لبخند میزنم بی هیچ منّتی ...
    من این روزها دیگر خوب میدانم ...
    آدمها شبیه آنچه میگویند نیستند ...
    من این روزها خوب میفهمم ...
    باید چشمهایم را ببندم ...
    و فقط تصوّرش کنم ...
    دنیای زیبا را ... ♥ــ♥ــ
    فقط دشمن ها هستند که همیشه حرف هم را بی هیچ کم و کاستی می فهمند. اغلب هم لبخندی چاشنی گفت و گویشان است.
    دوستی همیشه با سوء تفاهم همراه است، عشق خیلی بیشتر.
    مذاکره با خاطرات، کارِ آسانی نیست. چطور می شود بین آنهایی که نفس نفس می زنند تا بازگو شوند و آنهایی که تازه دارند پا می گیرند و آنهایی که هنوز هیچی نشده، چروک خورده اند و آنهایی که کلام، آسیابشان می کند و تنها گَردی ازشان باقی می ماند، انتخاب کرد؟
    برای دل خودم می نویسم ...
    برای دلتنگی هایم
    برای دغدغه های خودم
    برای شانه ای که تکیه گاهم نیست !
    برای دلی که دلتنگم نیست ...
    برای دستی که نوازشگر زخم هایم نیست ...
    برای خودم می نویسم !
    بمیرم برای خودم که اینقدر تنهاست .....!!
    به آن‌هایی که عاشق‌شان نیستم
    خیلی مدیونم.

    احساس آسودگی خاطر می‌کنم
    وقتی می‌بینم کسِ دیگری به آن‌ها بیشتر نیاز دارد.

    شادم از این که
    خواب‌شان را پریشان نمی‌کنم.

    آرامشی که با آن‌ها احساس می‌کنم،
    آزادی که با آن‌ها دارم،
    عشق، نه می‌تواند بدهد،
    نه بگیرد.

    برای آمدن‌شان به انتظار نمی‌نشینم،
    پای پنجره، جلوی در.

    مثل یک ساعت آفتابی صبورم.
    می‌فهمم
    آن چه را عشق نمی‌تواند درک کند،
    و می‌بخشایم
    به طوری که عشق ، هرگز نمی‌تواند.

    از دیدار، تا نامه
    فقط چند روز یا هفته است،
    نه یک ابدیت.

    مسافرت با آن‌ها همیشه راحت است،
    کنسرت‌ها شنیده می‌شوند،
    کلیساها دیده می‌شوند،
    مناظر به چشم می‌آیند.

    و وقتی هفت کوه و دریا
    بین‌مان قرار می‌گیرند،
    کوه‌ها و دریاهایی هستند
    که در هر نقشه‌ای پیدا می‌شوند.

    از آن‌ها متشکرم
    که در سه بعد زندگی می‌کنم،
    در فضایی غیرشاعرانه و غیراحساسی،
    با افقی که تغییر می‌کند و واقعی است.

    آن‌ها خودشان هم نمی‌دانند
    که چه کارهایی می‌توانند انجام دهند.

    عشق درباره‌ی این موضوع خواهد گفت:
    «من مدیون‌شان نیستم»
    سلام
    بابت متنهای فوق العاده و عکس زیباتون سپاسگذارم:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا