رجایی اشکان
پسندها
15,544

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بببخشید امشب حالم خوب نیست..جواب متنای زیباتونو اگه عمری باقی بود فردا تقدیمتون میکنم..شبتون بخیر
    دلم گرفته است....
    یا دلگیرم....
    یا شاید هم دلم گیر است....
    نمیدانم...
    اصلا هیچ وقت فرق بین اینها را نفهمیدم...
    فقط میدانم دلم یه جوری میشود...
    جوری که مثل همیشه نیست....
    دلم که اینطور میشود....
    غصه های خودم که هیچ....
    غصه های همه دنیا میشود غصه های من....:cry:
    اینجا آرامگاه بغض های کهنه است.. کمی سکوت... که اگر بیدار شوند درد دارند... به بغض هایم دست نزن... حالم خوب است... ولی دلم تنگ آن روزهایی است ، که می توانستم از ته دل بخندم...:cry:
    زندگی را باید
    همانند بخاری های نفتی ساخت...

    هراز گاهی به آن سر زد
    زیرنظر داشت
    که مبادا نفتش تمام شود
    و سرمای روزگار
    بند بند وجودش را به لرزه در آورد
    باید به آن سرزد
    سر زد تا مبادا جلوی راهش
    را چیزی گرفته باشد
    که دوده بزند و دنیایش را سیاه کند...

    گاهی باید حواسمان به زندگی باشد
    تا با بی مهری مردم
    بخاری های دلمان خاموش نشود
    گاهی باید حواسمان به آدمهای کنارمان باشد
    تا جلوی راه را نگیرند
    و زندگیمان را سیاه نکند.
    "گاهی باید از این مردم ترسید."
    سلام جناب مهندس اشکان عزیزم:
    بسیار از اینهمه لطف ومحبت شما سپاسگزارم. امیدوارم لایق ان صفاتی که فرمودید بوده باشم. خداوند شما یارشفیق را برای ما حفظ کند.
    وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست،
    نگفتم عزیزم ، این کار را نکن .
    نگفتم برگرد
    و یک بار دیگر به من فرصت بده .
    وقتی پرسید دوستش دارم یا نه ،
    رویم را برگرداندم.
    حالا او رفته ،
    و من تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم.
    نگفتم عزیزم متاسفم ،
    چون من هم مقّصر بودم.
    نگفتم اختلاف ها را کنار بگذاریم ،
    چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است.
    گفتم اگر راهت را انتخاب کرده ای،
    من آن را سد نخواهم کرد.
    حالا او رفته ،
    حالا او رفته ، و من
    تمام چیزهایی را که نگفتم ، می شنوم.
    او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم
    نگفتم اگر تو نباشی
    زندگی ام بی معنی خواهد بود.
    فکر می کردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد.
    اما حالا ، تنها کاری که می کنم
    گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم.
    نگفتم بارانی ات را درآر...
    قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم.
    نگفتم جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست.
    گفتم خدانگهدار ، موفق باشی،
    خدا به همراهت .. او رفت
    و مرا تنها گذاشت تا با تمام چیزهایی که نگفتم، زندگی کنم!

    #شل_سیلوراستاین
    تنها بودن آنقدرها هم بد نیست؛
    فرصت می کنی کمی با خودت خلوت کنی،
    از خودت بپرسی خوابت می آید یا نه.

    خودت را به تخت بری
    و به خواب بزنی تا ببینی وقتی که خوابی، خودت را می بوسی یا نه.

    صبح کمی زودتر از خودت بیدار شوی
    و برای خودت چای دم کنی،
    خودت را دعوت کنی سر میز
    و یک لقمه بزرگ کره و عسل برای خودت بگیری.
    شاید حتی وقت کنی کفش های خودت را جلوی پایت جفت کنی
    و پشت پنجره بایستی
    و برای خودت دست تکان بدهی،
    تمام خانه را مرتب کنی که وقتی برگشتی از خودت استقبال کنی،

    اما اگر هوا تاریک شد و خودت برنگشتی؟!...
    باید به تمام آشناها زنگ بزنی
    و سراغ خودت را بگیری.
    گاهی هم باید کمی نگران خودت بشوی..
    سخن عاشقانه گفتن؛

    دلیل عشق نیست،

    عاشق کم است..سخن عاشقانه فراوان..

    عشق عادت نیست؛

    عادت همه چیز را ویران می کند..

    از جمله عظمت دوست داشتن را..

    از شباهت به تکرار می رسیم..

    از تکرار به عادت..

    از عادت، به بیهودگی..

    از بیهودگی به خستگی و نفرت...


    "یک عاشقانه آرام"

    "نادر ابراهیمی"**
    نامه هایت در صندوق پستی من
    کبوترانی خانگی اند
    بی تاب خفتن در دست هایم!
    یاس هایی سفیدند!
    به خاطر سفیدی یاس ها از تو ممنونم!

    می پرسی در غیابت چه کرده ام؟
    غیبتت!؟
    تو در من بودی!
    با چمدانت در پیاده روهای ذهنم راه رفتهیی!
    ویزای تو پیش من استُ
    بلیط سفرت!

    ممنوع الخروجی
    از مرزهای قلب من!
    ممنوع الخروجی
    از سرزمین احساسم!
    ...
    نامه هایت کوهی از یاقوت است
    در صندوق پستی من!
    از بیروت پرسیده بودی!
    میدان ها و قهوه خانه های بیروت،
    بندرها وُ هتل ها وُ کشتی هایش
    همه وُ همه در چشم های تو جا دارند!
    چشم که ببندی
    بیروت گم می شود.

    "نزار قبانی"
    قايقى خواهم ساخت...
    با کدام عمر دراز؟!
    نوح اگر کشتی ساخت،
    عمر خود را گذراند،
    با تبر روز و شبش،
    بر درختان افتاد،
    سالیان طول کشید،
    عاقبت اما ساخت...
    پس بگو ای سهراب؛
    شعر نو خواهم ساخت...!
    بیخیالِ قایق...
    یا که میگفتی،
    تا شقایق هست زندگی باید کرد...؟
    این سخن یعنی چه...؟!!
    با شقایق باشی؛
    زندگی خواهی کرد...
    ورنه این شعرو سخن،
    یک خیال پوچ است...
    پس اگر میگفتی؛
    تا شقایق هست،
    حسرتی باید خورد؛
    جمله زیباتر میشد...!
    تو ببخشم سهراب...
    که اگر در شعرت،
    نکته ای آوردم،
    انتقادی کردم؛
    به خدا دلگیرم،
    از تمام دنیا،
    از خیال و رویا؛
    به خدا دلگیرم،
    به خدا من سیرم،
    در جوانی پیرم...
    زندگی رویا نیست؛
    زندگی پردرد است؛
    زندگی نامرد است...!
    باید کسی را پیدا کنم که دوستم داشته باشد ، آنقدر که یکی از این شب های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگیم بگشاید ؛ هیچ نگوید و هیچ نپرسد فقط مرا در آغوش بگیرد بعد همانجا بمیرم تا نبینم روزهای آینده را … روزی که دروغ میگوید ، روزی که دیگر دوستم ندارد ، روزهایی که دیگر مرا در آغوش نمی گیرد و روزی که عاشق دیگری می شود .
    برف هفت سالگے را بخاطر صداے پدر دوست داشتم پاشو ببین چـہ برفے اومده!
    برف دہ سالگے را بخاطر آدم برفے هایش،
    برف چهاردہ سالگے را بخاطر اخبار و تعطیلے هایش،
    برف هجدہ سالگے را درست یادم نیست درمیان افڪار یخ زدہ بودم،
    برف بیست سالگے قدم زدن هاے عاشقانـہ و رد پاهایم،
    برف بیست و پنج سالگے بـہ بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد...
    ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
    هر کدوم از وب نوشت هات ک ب قلم خودته، بهم بگو ..
    من از متنهایی با معنی عمیق خیلی خوشم میاد .. duygulaniyuroom:redface:
    جنگلی بودیم شاخه در شاخه هم آغوش ! ریشه در ریشه هم پیوند ! و اینک ... انبوه درختانی تنهاییم !
    هوشنگ ابتهاج *

    نمیدانم چرا ؛
    این عقل یقه ی دلم را رها نمیکند ؟ !!
    مگر تقصیر من است که تو را با دلم میخواهم و با عقلم جور در نمی آیی ؟!
    « هستی دارایی »
    .دوست که باشی
    فرقی نمی کند
    که زن باشی یا مرد . . .
    دور باشی یا نزدیک . . .

    رفاقت فاصله ها را پر می کند
    گاهی با حرف . . .
    گاهی با سکوت . . .

    دوست که باشی
    فرقی نمی کند
    از کدام فصلیم یا کدام نسل . . .

    رفیق بودن
    لفظ ظریفیست . . .
    فرقی نمی کند
    جیب هایت پُر است یا خالی . . .

    بیا . . .
    فقط رفیق باشیم
    رفیق . . .-
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا