دکتر مهدیه
پسندها
1,972

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • با بودنم
    شيشه لحظه ها را مدام شستم
    آنقدر شفاف شد
    كه بالاخره روزي
    نديدمش
    و
    تمام قد به آن خوردم
    ..................
    نمي دانم ...
    به ترمیم ترک های شیشه برسم
    يا خودم ؟! .....
    باران ، باور نمي كنم آه تو مرا گرفته باشد !
    خودت بهتر ازهمه مي داني
    هر آنچه دارم از توست
    ........
    اتفاق دیگه پیش میاد ؟؟؟

    دست خط داداشم افتضاحه ، دوستام هم فرجه نمیان خونه ،میخوام برم مامانم برام بنویسه
    من تک دخترم

    یکبار افتادم نزدیک بود سرم بخوره توی یک تیزی که دستم جلوش گرفتم وگرنه ضربه مغزی میشدم

    امروز هم در روی انگشتام بسته شد تایک ربع اصلا حرکت نمی کرد
    یکی کمکم شیت ببنده اخه دست راستم بد جور صدمه دیده
    چشمانم درآستانه ی کدامین ساحل بی دغدغه چلچله ها را نظاره کنند که خود با نگاهی زخمی در سکوتی مرگبارغوطه ورند فانوس ها قایق شکسته ی آرزوها را راهی دریا میکنند ودرواپسین لحظات سایه ای را ثبت می کنند که در پس افق محومی شودستاره ها خمیازه می کشند پنداری لاشه ی ماه را بر دوش می کشند شب از جهش برق خارها روشن است بلبلان دم فرو بسته اندجیرجیرک ها نیستند تا بخوانندآواز بردگی را و طوطیان تا تماشا کنند رقص اسارت را مبادا محض تقلید سردهند آوای حض غربت را هنوز هم دلخوشم به ساحلی مسکون واین آرزو را برای تو به یادگار می گذارم چرا که خود بیشتر درآن تسلی می جویم !هرچند برایم گوری رستاخیز ساخته ای که سنگینی خاکش در یادم تندیسی شده است همانا جای داغ دشنه ای ست که برایم به یادگار گذاشته ای چرا که خود بیشتردر آن تسلی یافته ای !به سرودی روشن می گویمت چونان نارونی بی شاخ و برگ در حصار طوفانی سترگ مهتر بگویمت سوار بر موجی سرگردان بر دل آب وحادثه هاهنوزهم دلخوشم به ساحلی مسکونو این آرزو را برای تو به یادگار می گذارمزنگار که در غایت نکبت به سر می بری
    زنهار که در پرتوی نبرد واقبال زخم بر دل بخت می زنی !
    از صفر من تا بیست تو راهی به جز تقدیر نیست.دلخوش به استادم مکن حذف اضطراری دیر نیست.من غایبم یا در سکوت.تو حاضر و در گفتگو.من غافل از استاد و درس.تو جزوه می نویسی مو به مو با جزوه و فرمول بیاتا پاس کنم یک واحدی،چیزی نخواندن بهتر از یک شب تلاش بیخودی.
    با عشق در دانشکده جایی برای درس نیست.
    البته ترم هفت و هشت دیگر مجال ترس نیست.
    دانشجو گر عاشق شود،بی پرده مشروط می شود،چیزی شبیه آب هویج با کوفته مخلوط می شود... .

    دکتر یه نوشته جدید نوشتم دوست دارم نظرتو در موردش بدون برات میفرستم....
    اشکال نداره دکتر جان
    والا راستشو بخوای نمیدون اون قرمز رنگ ها چین...
    ولی به خاطر سبز رنگاش ممنون:smile:
    آره
    بچه ها میگن !
    دانشگاه گیلان می خوند !
    فعلا گوشیشو جواب نمیده .
    باشه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا