ببین دیوانه ام کردی زناز چشمت ای یارا
پریشانم پریشانتر نکن با قهر خود ما را
تو سبز سبز من آبی کم هم رنگ عنابی
بیا یک رنگ آبی کن چنانم رنگ دریا را
نگاهم کن ، صدایم کن ، که من محتاج تسکینم
صدای خنده های تو امید صبح فردا را
تجلی کن تو معنی کن گناه آفرینش را
نمی ترسم ز تکرارش بده آن سیب حوا را
هبوط من جفای تو ، قنوت من وفای تو
نگیر از من تو ای یارا نگاه از چشم زیبا را
دلم تنگ است و میبینی سراغم را نمی گیری
گناهم چیست غیر از این که دیدم روی لیلا را