تاریک وتنها
پسندها
1,806

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • داد نزن واسه حنجره ت خوب نیست صدات کلفت میشه!! :دی
    سیبیل داشتم!!!!! سیبیل داشته ام (به زمان حال کاملش توجه کن :دی)
    اینکه من بیام برات قصه بگم :دی
    حواس پرتی داری ها!!
    سلااااام
    نتم پایئنه!!!
    مرسی از عکسای قشنگت مخصوصا این شکلاتیش ...
    نغمه دلم برات شور می زنه اومدم ولی می بینم نسیتی
    اگه پیاممو دیدی مواظب خودت باش
    نغمه به خودم می گفتم شاید بازم بتونم ببینمت ولی مثل اینکه نیومدی
    نمی دونم چرا خیلی دلم برات تنگ شده یه چیزی بهم می گی الان تو حالت خوبی نیستی
    اگه می دیدمت از خودت می پرسیدم
    فعلا می رم اگه تونستی امروز بیای ولی اگه نبودم فردا می یام اگه تونستی بیا می خوام مشیری رو دعوت کنم بیاد
    نغمه تقصیر من نیست که اینطوری شده نصف نصف شده تقصیره باشگاه
    نمی دونم چرا این به ذهنم اومد
    یکم حس شیشومم می گه دل تنگی به خاطر این اینو برات نوشتم نمی دونم چه خاصیتی داره که دل ادمو باز می کنه البته یکم چاشنی گریه داره ولی می ارزه
    با اینکه می دونم اینو خیلی خوندی اخه هر کی اینو نخونه نباید بگه من شعرای مشیری رو خوندم اخه این یکی از اون شعرای عجیبشه
    نغمه اگه دوست نداشتیش بهم بگو شادترشو برات می ذارم:D
    لحظه ای بر این اب نظر کن
    اب ایینه عشق گذران است
    تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
    باش که فردا دلت با دگران است
    تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن
    با تو گفتم حذر از عشق
    ندانم سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم نتوانم
    روز اول که دل به تمنای تو پر زد
    چون کبوتر لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدی من نه زمیدم نه گسستم
    باز گفتی تو صیادی و من اهوی دشتم
    تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
    حذر از عشق ندانم نتوانم
    اشکی از شاخه فرو ریخت
    مرغ شب ناله ای تلخی زد و بگریخت
    اشک در چشم تو لرزید
    ماه بر عشق تو خندید
    یادم اید که دگر از تو جوابی نشنیدم
    پای در دامن اندوه کشیدم
    رفت در ظلمت غم ان شب و شب های دگر هم
    نه گرفتی دگر از عشق ازرده خبر هم
    نه کنی دگر از کوچه گذر هم
    بی تو اما به چه حالی من از ان کوچه گذشتم
    بی تو مهتاب شبی باز ان کوچه گذشتم
    همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
    شدم ان عاشق دیوانه که بودم
    در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید
    باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید
    یادم امد شبی با هم از ان کوچه گذشتیم
    پر گشودیم در ان خلوت دلخواسته گشتیم
    ساعتی بر لب ان جوی نشستیم
    تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
    من همه محو تماشای نگاهت
    اسمان صاف و شب ارام بخت خندان و زمان ارام
    خوشه ماه فرو ریخته در اب
    شاخه ها دست براورده به مهتاب
    شب و مهتاب و گل و سنگ
    همه دل داده به اواز شباهنگ
    یادم امد تو به من گفتی
    از این عشق حذر کن
    نغمه فکر کنم برات باید یه شعر بذارم دیگه چون دارم بدقولی می کنم ولی نمی دونم چرا بازم به ذهنم نمی یاد
    سلام نغمه خوبی؟
    با نبودن ما چی کارا کردی؟
    اوضاع احوال خوبه؟
    چی رو مطمئنم؟؟!! اینکه بیام، آره مطمئنم.
    آخه پا رو سیبیل ما میگذاری میگی بداخلاقی!!!
    ولی دقیا منظورت این بود که کی میای :دی همین الان خوبه :دی
    عکسای قشنگی بود
    من که شش ماهه به دنیا نیومدم که الان دفاع کنم 0محال ممکنه!!!) نه هنوز دفاع نکردم :w12:
    خب جدی بیام!!!!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا