هر بار تنهایی ام را باکسی قسمت کردم
بارفتنش تنهایی ام چندین برابر شد
حالا دیگر در ازدحام تنهایی خودم را گم کرده ام
بدجور دلم هوای خودم را کرده است
منم خط خرچنگ قورباغه رو به ارث بردم از پدرم
خط در خانواده ی ما ارثی بود.
نیاکانمان دور خلاف را خط کشیده بودند
کمر پدر بزرگم زیر بار خط فقر خمیده بود
پدرم در خط تهران – تبریز بود
که با خط ریشهای چکمه ایش
عاشق خط چشم مادرم شد.
به شهر که آمدیم
زلزله نیز مثل گاز
مثل تلفن
خطش را از زیر و روی خانه ی ما عبور داد.
عاشق که شدم
زدم به خط اعتياد
و حالا سالهاست
مسافر خط صادقيه هستم.
دختری که موهایش را کوتاه کرده ترسناک است.
دختری که میداند دیگر موهایش روی شانههاش نمیافتد؛ که میداند وقتی باد بیاید نمیشود موهایش را با دست از روی صورتش جمع کند؛ که میداند دیگر نمیتواند جلوی آینه بایستد و سرش را با شدت خم کند تا موهایش همه به سمت پایین بیایند. دختری که این همه فکر توی سرش میچرخد و در تمام مغزش دور میزند ولی ذرهای احساساتش را تغییر نمیدهد. دختری که با این همه دانسته، روبروی آینه میایستد و موهایش را جمع میکند تا ببیند اگر کوتاهشان کند چه شکلی میشود. دستهایش را لای موها میبرد و تصور میکند که آنقدر کوتاه شوند که دفعه بعدی موها از لای انگشتهاش بیرون نیایند. چندتا دختر توی دنیا هستند که میتوانند به این موضوع فکر کنند و عصبی نشوند؟ چندتا دختر هستند که از تصور کردن چنین حالتی تا جیغ زدن پیش نروند؟ چند تا دختر هستند که آنقدر مستقل تصمیم میگیرند که دیگر کسی نمیتواند در کوتاهکردن یا نکردن موهایشان نظر بدهد؟
دختری که موهایش را کوتاه کردهاست ممکن است پای هرچیز دیگری را نیز از زندگیاش کوتاه کند . . .
ساعتهاي زيادي، پشت پنجره ميشينم و آدما رو تماشا مي كنم ...
آدمايي كه تند تند راه مي رن حتما يه جايي، كسي رو دارن كه منتظرشونه،
اونايي كه يه گوشه ايستادن، قطعا منتظر كسي هستن كه نفس نفس داره مياد
اما آدمايي كه سرشون پايينه و آروم و تنها قدم مي زنن، حتما دارن به كسي كه نيست فكر مي كنن.
بنظرم، لذتي كه در "انتظارِ محال" هست، در "وصال" نيست.
واسه همين ميگم؛
بعضي آدما رو بايد، يكبار ديد و يك عمر.. بهشون فكر كرد.
پویا_جمشیدی
بعضی چیز ها
مُقدر شده !
مثلا
سر
بریدنیست ..
اشـک
ریختنیست ...
بغض
شکستنیست ..
چشم
دیدنیست ...
دل ؟
به گمانم
دفعه ی آخر
که از دستش دادم
دادنـی بود ...
مریم_قهرمانلو