بهار00
پسندها
2,958

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چایی که سرد میشه روش آبجوش میریزن گرم میشه…
    درسته , گرم میشه اما کمرنگ میشه…!!
    رابطه ام همینه…
    میشه دوباره زندش کرد اما نه مثل اول…!!
    مواظب رابطه ها باشید که لازم نشه اب داغ روش بریزید...
    آری سهراب!!!!!
    توراست میگویی!!!!
    آسمان مال من است...
    پنجره . . .
    عشق . . ....
    زمین . . .
    دوست . . .
    هوا . . .
    مال من است!!!!
    اماسهراب تو قضاوت کن...
    بردل سنگ زمین،جای من است؟؟؟
    من نمیدانم چرااین مردم، دانه های دلشان پیدا نیست؟؟؟؟!!!!
    تو کجایی سهراب...؟؟؟؟
    آب راگل کردند!!!
    چشمها را بستند . . .
    و چه بادل کردند!!!
    صبرکن ای سهراب...
    گفته بودی قایقی خواهم ساخت..
    خواهم انداخت به آب...
    دور خواهم شد از این خاک غریب...
    قایقت جادارد؟؟؟
    من هم ازهمهمه ی اهل زمین دلگیرم...
    بیـخـیال را مـی شنـاسے؟؟؟؟؟؟
    بیـخیال هـمان است که وقتے دردی را درمان نیست بکار میبریم....
    بیخـیال.....
    وقتے اشکت از ته دلت است وچاره ندارد.
    بیخیال.....
    وقتے که نادیده گرفته شدی....
    بیخیال....
    وقتے که میخواهے اشکت سرازیر نشود ...
    بیخیال...
    وقتے که نمیخواهے دردت را به کسے بگویے ومیپرسند...
    بیخیال....
    همان همدم تنهاییمان است که پنهان میکنیم پشتش خودمان را بیخیال. واے اگر این بیخیالے را از من بگیرند
    عارے وخالے وهویدا گردد دل من
    قلمت را بردار ،بنویس از همه خوبیها ، زندگی , عشق ، امید و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا است
    گل مریم ، گل رزبنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال

    از تمنا بنویس از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود
    از غروبی بنویس که چون یاقوت و شقایق سرخ است
    بنویس از لبخنداز نگاهی بینویس که پر از عشق به هر سوی جهان می نگرد

    قلمت را بردار ، روی کاغذ بنویس :
    زندگی با همه تلخی ها شیرین است ... :)
    آره خیلی دردناکه:(
    من همیشه دعا میکنم عمرم کوتاه تر از عزیزانم باشه.


    زندگي...
    جيره مختصري ست
    مثل يک فنجان چاي
    و کنارش عشق است
    مثل يک حبه قند
    زندگي را با عشق
    نوش جان بايد کرد
    سهراب سپهري
    امیدوارم خداوند برای این غم بزرگ به دوستتون صبر بده :(
    میدونم سخته اما این روال زندگیه:cry:که خیلی دردناکه. پس باید تا وقتی کنار همیم قدر همو بدونیم.
    سلام دوستم نبینم غمگینی:(

    خدایا آخرهفتہ براے دوستانم سهم دستانشاڹ بخشایش
    سهم چشمانشاڹ عشق
    سهم قلبشاڹ محبت
    سهم لحظاتشاڹ شادے وسهم زندگیشاڹ راآرامش ببخشاے
    :w24:

    ارزش "قلب" به "عشق" ارزش "سخن" به "صداقت" ارزش "چشم" به "پاکی" ارزش "دوست" به "وفاست" و ارزش "تــــو"به اندازه تمام دنیاست :redface:
    ﺷَــــﺐ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺷـــــﻮﺩ !!. . . .
    ﮔﻠﻮﯾَـــﻢ ﭘُــﺮ ﻣﯽ ﺷــﻮﺩ. . . .؛
    ﭘﺮ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺑُـﻐـﺾ ِِ ﺳَﻨﮕﯿـــﻦ
    ﺑُـﻐﻀﯽ ﮐﻪ ﻧـــﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻣﯽ ﺗﺮﮐَـــﺪ،،،،
    ﻭ ﭼﺸﻤــــــــﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘــــــــــﺎﮎ ، ﺑــﺎﺭﺍﻧﯽ ﻣﯽﮐﻨــﺪ..!!
    ﻭ ﺍﻣـــــﺎ ﺩﻟــﻢ . . .؛
    ﺩﻟــﻢ ﭘُـﺮ ﻣﯽ ﺷـــﻮﺩ ﺍﺯﺩﺭﺩﻫـﺎﯾﯽ ﭘُـﺮ ﺍﺯ ﺣــــﺮﻑ،،
    ﺣـﺮﻑ ﻫــﺎﯾﯽ ﻣﻤﻠـﻮﺀ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــﻮﺕ
    که ﯾﮏ ﺑــﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﺩﻟـﻢ ﻓَﻮَﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻨـﺪ ﻭ
    ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾــــﻮﺍﺭ ِِ ﻣَـﺠــﺎﺯﯼ . . . ؛
    ﺁﺭﺍﻣــــــــــ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧــــــــﺪ !
    و این کار هرشب من است!
    "نمی توان سینه ای را شکافت و دید تا چه اندازه درد در انسان ته نشین شده است_ ...
    باید ضربه را خورد...!!
    باید دور شد وَ رفت.
    زخم های امسال اصابتِ دردهایی ست که دو سال پیش خورده ایم."
    میدانی من هر چه بیشتر حرفهای این آدمها را می‌ شنوم ... بیشتر به سکوت خودم می‌ رسم !
    حرف زدن بی‌ خود ترین کار دنیاست ...
    سلام....
    اما من به این نتیجه رسیدم آدمای دنیای مجازی هم همونایی هستن که برای فرار ازشون به اینجا پناه آوردیم:(.... خودمون از آدمای مجازی توی ذهنمون انسانهای خوب ساختیم فقط همین


    ساعت شنی به من یاد دادباید خالی شوی تا پر کنی دلی را… چشمی را… گوشی را…
    خالی کنی خودت را از نفرت تا پر کنی کسی را از عشق…
    خالی کنی چشمت را از کینه تا پر شود چشمی از آرامش…
    یادت باشد ،ساعت شنی روزی می‌چرخد
    و این بار این تو هستی که پر می‌شوی…
    از آنچه خودت پر کرده ای دیگران را …
    بعضی رابطه ها مثل چینی ترک خورده ی هزار تیکه هست،
    هر کاری براش بکنی درست نمیشه که نمیشه،
    باید کوتاه بیای.باید دردش رو به جون بخری ...
    بعد یه جایی یه روزی بلند میشی،حتی اگه هنوز دلت درد داشته باشه.
    هنوز چشمات قرمز باشه و خیس،
    خاطره ها رو زیر پا له میکنی.
    خوب و بد هم نداره.
    بدهاش که هیچی.خوباشم میریزی دور
    دلت رو خالی میکنی،زخماتو پانسمان میکنی
    هر روز پانسمانشو عوض میکنی...
    به زخمهات نگاه میکنی که چطور رنگ عوض میکنه
    از صورتی به قرمز و از قرمز به سیاه
    آخرش تیکه زخم از دلت کنده میشه،
    یه روز بیدار میشی و دست رو دلت میزاری و هیچ گوشه تیزی دستت رو خراش نمیده...
    سخته ولی کافیه به خودت بیای ... !
    سڪوتـــــ ...
    ازچه مےتــرسے ؟
    آنڪہ وادآرتـــــ ڪرد بہ اینـــ سڪوتـــــ !!!
    یـآ از همه چیـز ..!!!
    نتــرســـــ واقعی بخـوآن نغمه زندگیت را ،،تو بخــوان شایــد کســی شنیــد
    مکالمه های کوتاه
    کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد
    تا کی سلام کنیم
    حال هم را بپرسیم
    و به هم دروغ بگوییم که خوبیم
    دروغ هایمان از سیم های تلگراف و کوهها و دشت ها عبور کنند
    و صادقانه به هم برسند
    ما فقط
    دروغهایمان به هم می رسد
    من خوب نیستم
    اصلا ...
    رویا_شاه_حسین_زاده
    خیره شده بود به دوردست ، حرف نمی زد .
    گفتم : "به چی فکر می کنی ؟"
    گفت : "به گذشته ام .
    به این که هیچ جای برگشتی نیست .
    به پیر شدنم ، به خیلی چیزها !
    و دستش را میان موهای سفیدش فرو برد و باز زیبا شد .
    راست می گفت .
    پیر شده بود . به چروک زیر چشمش نگاه کردم ، به چشم های یک پیر دختر .
    نگاهم به خال کوچک روی گونه اش افتاد . هنوز هم زیبا بود ، هنوز خیلی زیبا بود
    گفتم : " آدم تا وقتی جوان است و دل شاد ، به آینه فکر می کند . اما وقتی پیر
    شد و دل مرده ،
    یاد گذشته می کند ،
    سکوت می کند ،
    خاطرات خفه اش می کند
    و کم کم می میرد .
    لطفاً دل مرده نباش !
    شاهین_شیخ_الاسلامی
    بعضی چیزها را

    " باید " بنویسم

    نه برای اینکه همه

    " بخونن " و بگن " عالیه "

    برای اینکه

    " خفه نشم "

    همین !!

    اين جاده
    اين جاده كه من نهايت آنرا مى دانم
    مرا با خود مى برد
    آنجا
    در انتهاى جاده چيزيست
    كه در رگهاى جاده هم جاريست
    و پاهاى من آنرا حس مى كند
    چيزى كه شبيه من است
    چيزى كه مرا بسوى خويش مى خواند
    مى دانم
    مى دانم
    آنجا
    در انتهاى جاده
    تمام مى شود...
    خوب شد زرافه نشديم.
    وگرنه
    قورت دادن "بغض" هايمان
    عمری طول می كشيد ...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا