رحم کن بر دل بی طاقت ما ای قاصدتا كه دستت مي رسد كاري بكن
پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
ناامیدی خبری نیست که یکبار اری
رحم کن بر دل بی طاقت ما ای قاصدتا كه دستت مي رسد كاري بكن
پيش از آن كز تو نيايد هيچ كار
رحم کن بر دل بی طاقت ما ای قاصد
ناامیدی خبری نیست که یکبار اری
تنها نه من آشفته آن زلف درازميك از صد روي تو دلخ.نم اي بت
ببين كز عشق تو من چونم اي بت
تنها نه من آشفته آن زلف درازم
دیوانه چو من هست درین سلسله بسیار
تا دل نمیبرم بکسی دل نمیدهمروزي ز سر سنگ عقابي به هوا خاست
وندر طلب طعمه پر و بال بياراست
ديگر بهار هم سر حالم نمي كندتا دل نمیبرم بکسی دل نمیدهم
صیاد من نخست گرفتار من شود
دو روزه حبس قفس سهل باشد ای بلبلديگر بهار هم سر حالم نمي كند
چيزي شبيه گريه زلالم نمي كند
دو روزه حبس قفس سهل باشد ای بلبل
از آن بترس که دیگر ببوستان نرسی
من تاب بار درد دوری را ندارمياد تو حس قشنگي ست كه در دل دارم
چه تو باشي چه نباشي نگهش مي دارم
من تاب بار درد دوری را ندارم
از شانه ام این بار را بردار ، بنشین
به ذوق ناله من اسمان مستانه میرقصدنمي دانم چرا بيمارم امشب
سكوتي خفته در گفتارم امشب
به ذوق ناله من اسمان مستانه میرقصد
جهان ماتم سرا گردد اگر من از نوا افتم
لیلی و مجنون اگر میبود در دوران تومي سپارم دل به دريا بي خيال
مي شمارم لحظه ها را بي خيال
لیلی و مجنون اگر میبود در دوران تو
این یکی حیران من میگشت و آن حیران تو
دم نتوان زد به مجلسی که در آن جاوعده وصـــــل به فردا دهـــــي و ميــداني* هر كه امــــروز تو را ديد به فـــــردا نرسد
…..............…,•’``’•,•’``’• ,Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
...........…...…’•,,عشق` ,•’Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
..............……....`’• ,,•’`Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
![]()
![]()
![]()
دم نتوان زد به مجلسی که در آن جا
مهر خموشی زدند بر لب قایل
من نه کنون پا نهاده*ام به خرابات
بر سر این کوچه بوده*ام از اوایل
نیل مراد بر حسب فکر و همت استلب گشـــــائي به تبــــــسـّم چو كشم آه ، بلي
ز نســـــيم ســــحري باز كند غُنـــچه دهن
![]()
نیل مراد بر حسب فکر و همت است
از شاه نذر خیر و زتوفیق یاوری
دل فتح و دست فتح و نظرفتح وکارفتحدوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و در آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
دل فتح و دست فتح و نظرفتح وکارفتح
گلجوش هر نفس زدنت صدهزار فتح
دستت به بازوی نسب مرتضی قوی
تیغ تو را همین حسب ذوالفقار فتح
تا کجا بوس کف پایت شود ارزانی*امحاصل کارگه کون و مکان این همه نیست//باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد//وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شدتا کجا بوس کف پایت شود ارزانی*ام
همچو موج آواره می*گردد خط پیشانی*ام
بال و پر گم کرده*ام در آشیان بیخودی
چون دماغ عندلیب از بوی گل توفانی*ام
من مست می عشقم هشیار نخواهم شد//وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد
امروز چنان مستم از بادهٔ دوشینه // تا روز قیامت هم هشیار نخواهم شد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |