گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=5]قلــ ــب عزیز لطفــا خفه شـــو و در همه کارها "دخالــت" نــــکن !

هـمان کـه خــ ـ ــون "پمـــپاژ" کــــنی کافـیسـت . . .

اگر هــم "خـــسته" شـدی اجبــ ــاری نیسـت به کــار !

هــر وقـت دلـت خواســـت دیگـ ـ ـ ــر "کـار" نَـــکُن ...[/h]
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﮐﻢ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﻨﺪ . . .
ﻭﻟﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ
ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﻨﺪ
ﺑﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﮕﻮﯾﯽ
.
.
.
“ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﻢ



 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
"ساعت پنج ُ دو دقیقه ی بامداد است !
از سر ُ صدای گربه ها در آن سوی پنجره
احساس ِ آرامش می کنم !
نفس ِ سرد ِ مرگ را بر گردنم احساس می کنم !
گاه به سرم می زند که خانه را به آتش بکشانم ،
تا او را بسوزانم ...
ولی خودکشی
بدترین ُ تابلوترین جلوه ی خودخواهی ُ غرور است !
«حسین پناهی»"



 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
"زمستان را
به خاطر چتری دوست دارم
که سرپناهش را در باران
قسمت می‌کنی با من
و هر قدر هم که گرم بپوشی
یقین دارم باز
در صف خلوت سینما خودت را
دلبرانه می‌چسبانی به من
هنوز باورم نمی‌شود
که سال به سال
چشم به راه زمستانی می‌نشینم
که سال‌ها
چشم دیدنش را نداشته‌ام"
گر زنی را نیافته‌ای که با رفتنش
نابود شوی
تمام زندگی‌ات را باخته‌ای
این را
منی می‌گویم
که روزهایم را زنی برده است جایی دور
پیچیده دور گیسوانش
آویخته بر گردن
سنجاق کرده روی سینه
یا ریخته پای گلدان‌هاش
باقی را هم گذاشته توی کمد
برای روز مبادا
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
باز هم دلــــم هوايِ حضور گرمِ تــــو را کرده است ...

دلــم از آن اشکهای بی وفقه می خواهد...

از آن اشکهائی که در آغوش گرم تـــو ريخته شود ...

دلــــم دستهای تـــو را می خواهد ...

همان دستهائی که با نوازشهايش مــرا از فرش به عرش می برد...

دلـــم نوازش ميخواهد ...

نوازشهای تـــو را می خواهد ...

دلـــم هوس شنيدنِ طبش قلبت را کرده ...

همان نبض های طپنده ای که از سر تا به ته اش برای مــن باشد ...

می دانی ...!

شانه هايم با مـن غريبی می کنند و هر لحظه تــو را می خواهند

و برای عطر نفسهايت دلتنگی ميکنند

دلـــم خواب می خواهد ...

از همان خوابهائی که در آغوش گرم تـــو باشد ...

دلـــم يک سير ديدنت را می خواهد ...

دلـــم يک سير بوئيدنت را می خواهد ...

باز دلــم ...

باز دلـــم هوس بوسه های شيرين تـــو را کرده است ...

از همان بوسه هائی که در آغوشم گيری و گونه هايم را نوازش کنی ...

و مـن ...

بر لبانت بوســـه عشــــق نهم ...

دلم هوس شانه های امنت را کرده ...

شانه هائی که سرم را بر روی آنها بگذارم ...

و ...

نالهای عاشقانه تـــو را زير رگبار بوســـه هايم به صدا در آورم ...

ببين ...!

دستانم را ببين که چه سرد هستند ...

آخر بوی دستانِ گرم تـــو به مشامش خورده ...

و ...

با هيچ گرما بخشی گرم نمی شوند ...

دلـــم را گرم کن با گرمای وجودت ...

هوايم سردِ سر‌‌د‌‌ است ...

اصلا می دانی ...!

دلــــــم تـــــو و تنها تـــــو را می خواهد ...
 

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=courier new, courier, monospace]... و بـايـد رفـت ![/FONT]
[FONT=courier new, courier, monospace]هـمـه چـيـز بـه پـايـان رسـيـد ...![/FONT]
[FONT=courier new, courier, monospace]آري وقـت رفـتـن اسـت[/FONT]
[FONT=courier new, courier, monospace]وقـت سـفـر کـردن و دل کـنـدن[/FONT]
[FONT=courier new, courier, monospace]وقـت جـدايـي ..[/FONT]​
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]ﯾــــــﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷــــــﻪ[/FONT][FONT=&quot] ...

[/FONT][FONT=&quot]ﻣﻮﻧﺪﻧــــــﻲ ﺑـــﺎ " ﻟﮕــــــﺪﻡ " ﻧﻤﻴــــــﺮﻩ[/FONT][FONT=&quot] ...

[/FONT][FONT=&quot]ﺭﻓﺘﻨــــــﯽ ﻫـــﻢ ﺑـــﺎ " ﺧﻮﺍﻫــــــﺶ " ﻧــــﻤﯽ ﻣﻮﻧــــــﻪ[/FONT][FONT=&quot] ........![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

fc9

عضو
دلخــــور که میشَـوم ,

بغـض میــکنم می آیم پشـت صفحـه ی مانیتــورم کامنـت مینویسـم ُ صورتک میگــذارم صورتکی که میخنـدد و پشتـش قایم میشــوم

که فکـــر کنی میخنــدم و بخنـــدی...

اشکهایم میـــــــآیند و من مدام با صورتک مجازی ام میخندم
 

Melina666

عضو جدید
گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم



آن قــَ ـــ ـدر زیـاد میشود



که دنیــــا



با تمام ِ وسعتش


برایـَم تنگ میشود …


دلتنــگـم …


دلتنـــــگ کسی کـــــه


گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از


حرکـت ایستـاد…


دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید…


دلتنگ ِ خود َم…


خودی که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـرده ام ..!!!


 

Melina666

عضو جدید
خدایا کفر نمی گویم ،
پریشانم
چه می خواهی تو از جانم ،
مرابی آنکه خودخواهم اسیر زندگی کردی ،
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو تنهایی و من تنها ،
تو یکتایی و بی همتا ،
و لیکن من نه یکتایم ، نه بی همتا
فقط تنهای تنهایم…
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]ظلم است اگر[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دلتنگَ‌ت نشوم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]وقتی[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]انقدر زیبایی[/FONT][FONT=&quot]![/FONT]
[FONT=&quot]

[/FONT]
 

S&M R

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]نه قصه ی ما به پایان رسید[/FONT][FONT=&quot]…
نه کلاغ های شهر به پایانِ قصه ی ما![/FONT]
[FONT=&quot]نمی دانستم[/FONT][FONT=&quot] …
کلاغ ها هم عاشق می شوند[/FONT]
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرکسی ساز خودش را میزند!،

اما !!!

مهم تو هستی ... که به هر سازی!!! نرقصی...

 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هربار کوکانـــــــــــه دست کســــــــــی را گرفتمــ ــ گمــ ـــ شده امــ ـ …..

ترســ من ازگمـ ـ شدن نیست …..

ازگرفتن دستیست که بے بهانـه رهــــــــــــــــایمـ ـــ کند…
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگم برای کسی که مدت هاست بی آنکه باشد با او زندگی کردم


 

senator007

عضو جدید
آنقدر بر شیشه های بخار گرفته شهر
حرف اول نام تو را نوشته ام

دیگر مردم شهر میدانند

نام زیبای تو با کدام حرف شروع می شود!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


زیرزمین خانه مادربزرگ ..
جاییست که من به دنبال "چراغ جادو" می گردم ..
خدا را چه دیدی؟
شاید روزی یافتمش ..
آن وقت چه لذتی دارد خواستن تو...!


 

senator007

عضو جدید
همه‌ی مداد رنگی‌ها مشغول بودند
به جز مداد سفید

هیچ کسی به او کار نمی‌داد

همه می گفتند: "تو به هیچ دردی نمی‌خوری...!"

یک شب که مداد رنگی‌ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند

مداد سفید تا صبح کار کرد

ماه کشید...

مهتاب کشید...

و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک و کوچک‌تر شد

صبح توی جعبه‌ی مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد.



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای بودن,


گاهی لازم است که نباشی!


شاید نبودنت, بودنت را به خاطر آورد...


اما دور نباش....


دوری همیشه دلتنگی نمی آورد....


فراموشی همان نزدیکیهاست !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


هر شب …
به خودم قول می دهم که
فراموشـت کنم !
وقتی عکست را می بینم
تو را که نه ...
قولم را فراموش می کنم… !
 

senator007

عضو جدید
چشمانت کارناوال آتش بازیست
یک روز در هر سال
برای تماشایش می روم
و باقی روزهایم را
وقف خاموش کردن آتشی می کنم
که زیر پوستم شعله می کشد.

 

fc9

عضو
حال آدم ها حال پستهاشونه. حال آدما حال پلی لیستشونه، حال آدما حال رو بالشی هاشونه، حال آدما حال نگاهشون
تو آینه به خودشونه. حال آدما حال دفترچه ایه که همیشه قایمش میکنن. حال خاطره هاشونه...

حال آدما همیشه اون چیزیه که هیچ کس نمیبینه. حال آدما هیچ وقت اون چیزی نیست که دیگران میبینن، اون چیزی نیست که در جواب حالت چطوره میگن...
حال آدما رو فقط خودشون میدونن..................
 

fc9

عضو
وقتی با کسی که دوسش داشتی بهم زدی ، به نفر بعدی که رسیدی ، نگو رابطمون درحد چندتا مسیج بود ! مثل مرد وایسا بگو : اون لعنتی عشقم بود ، تموم زندگیم بود ، دوسش داشتم ولی رفت . . .

 

Melina666

عضو جدید
وقتی تو نیستی …

شادی کلام نامفهومی ست


و ” دوستت می‌دارم ” رازی‌ ست
که در میان حنجره‌ ام دق می‌کند

و من چگونه بی‌ تو نگیرد دلم ؟

اینجا که ساعت وآیینه و هوا … به تو معتادند

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

این روزها...،
خدای سکوت شده ام !
خفقان گرفته ام ...
تا ارامش اهالی دنیا ؛
خط خطی نشود..
اینجا زمین است
رسم آدمهایش عجیب است ...
اینجا گم که میشوی ،

بجای اینکه دنبالت بگردند
فراموشت میکنند...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ســـلامتیه کسایی که


آرامش دیگران براشون مهم تر از برطرف کردن تنهایی خودشونه



و دلی رو برای خوش گذرانیشون به بازی نمی گیرن !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
لبخند میزنم
به ارامش ادمها و ارام
میگذارم
ارام بمانند
و ارامشان را برهم نمیزنم
نه با حضورم نه با صدایم
نه با نشانی از خودم
بگذار
انانی که
در نبودنهایم
شادتر هستند
همیشه
فکر کنند
نیستم
اینگونه
شادیشان
شادم میکند
این
من تنها
را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﮔﺎﻫـــــﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟـــــﻢ ﻫﻮﺱ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ . . .

ﺍﺯ ﻫﻤـــــﺎﻥ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮎ ﺣــــــﺮﻑ ِ ﺗﻮ ﭘﺸــﺖ ﺑﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﮎ ﻣﯿﮕﻮﯾــــﯽ :

ﻣﮕﻪ ﺩﺳﺘـــــﻢ ﺑﻬــــﺖ ﻧﺮﺳـــــﻪ . . .

 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا